دو مکتب در اسلام جلد اول صفحه 234

صفحه 234

آنگاه پرسید: چه کسی او را کشت ؟ گفتند: مردی از قبیله مراد. پس گفت :

فان یک نائیا فلقد نعاه

غلام لیس فی فیه التراب

اگر چه خود او دور است ، ولی خبر مرگش را جوانی آورد که خاک بر دهانش مباد.

زینب ، دختر ام سلمه ، که در آنجا حضور داشت ، روی به عایشه کرد و گفت : اینها را تو درباره علی می گویی ؟ عایشه پاسخ داد:

فراموشش کرده بودم . هر وقت فراموش کردم مرا یادآوری کنید! آن وقت این شعر را خواند: هماره بین ما چون دو دوست اشعار شیرین ردوبدل می شد، تا اینکه من از او روگردان شدم و داستان ما در هر مجتمعی ، تو گویی طنین مگس را می مانست . (526)

مقایسه ای میان احادیث عایشه و دیگران

برخی از جبهه گیریهای ام المومنین عایشه را در برابر امیرالمومنین علی (ع ) از نظر گذراندیم . اما این سخن او که گفته است : چه وقت پیغمبر خدا(ص ) به علی وصیت کرد... او از دنیا در حالی که به سینه من تکیه داده بود و یا سرش روی جناغ سینه و زیر چانه ام قرار داشت و من مرگش را متوجه نشدم (527)، روایتی است که این بانو در گفتن آن تنهاست و کسی دیگر چنین نگفته و حتی روایتهای دیگری با آن معارض است . توجه کنید:

این سعد در طبقاتش در باب آنان که از درگذشت رسول خدا(ص ) در آغوش علی (ع ) سخن گفته اند می نویسد:

1- از

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه