دو مکتب در اسلام جلد دوم صفحه 195

صفحه 195

از طرفی هیچیک از گذشتگان را سراغ ندارم ، مگر اینکه کارشان در ابتدای ورود به مکه طواف خانه بوده و کاری انجام نداده و از احرام هم بیرون نیامده اند. من خودم مادرم و خاله ام را دیده ام که به محض ورود، نخستین کارشان طواف خانه خدا بوده و از احرام هم بیرون نیامده اند.

مادرم به من گفته است که او با خواهرش و زبیر و فلانی و فلانی به قصد عمره تنها آمده بودند که پس از مسح رکن از احرام بیرون آمده اند. بنابراین آنچه را گفته ، دروغ گفته است (726).

(توجه : در اینجا مولف محترم ، بحثی لغوی درباره برخی از کلمات به کار رفته در متن حدیث داشته اند که ترجمه آن برای خوانندگان متن فارسی موردی نداشت . مترجم .)

یادداشتی بر این حدیث

در این حدیث ، عروه از اینکه پیامبر

خدا (ص ) بعد از طواف چه کاری را انجام داده چیزی نگفته است ؛ اما آنچه را که به ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه نسبت داده ، همگی درست است . اما اینکه گفته است : هیچیک از گذشتگان ... و از احرام بیرون نیامده اند...و من خود مادرم و خاله ام را دیده ام که ...طواف کردند و از احرام بیرون نیامدند...و آنچه را که در این مورد گفته ، دروغ گفته است ...تکذیب سخنانش در روایات متعدد و فراوان گذشته آمده است و با آن آشنا هستیم . همچنین سخنش درباره مادر و خاله اش ، با آنچه مسلم به دنبال همین حدیث از مادرش اسماء، دختر ابوبکر رض ، آورده ، مغایر است که می گوید:

ما احرام بسته ، به مکه وارد شدیم که پیامبر خدا (ص ) فرمود: هر کس قربانی به همراه خود آورده است ، بر احرامش باقی بماند؛ اما کسی که قربانی به همراه نیاورده ، از احرام بیرون آید. من چون قربانی با خود نداشتم ، از احرام بیرون آمدم . اما زبیر، قربانی به همراه داشت و در احرامش باقی ماند. من پس از بیرون آمدن از احرام لباس پوشیدم و بیرون آمدم و در کنار زبیر نشستم . زبیر به من گفت : پاشو، از کنارم برو! گفتم : از آن می ترسی که تو را تحریک کنم ؟!

و در روایتی دیگر آمده است که زبیر به اسماء گفت : از من دور شو، از من فاصله بگیر. و اسماء گفت : از آن می ترسی که تو را تحریک کنم

؟! و در روایتی دیگر از عبدالله ، آزاد کرده اسماء، دختر ابوبکر و مادر عبدالله بن زبیر و عروه ، آمده است که گفت : هر زمان که اسماء گذارش به حجون (727) می افتاد، می گفت : درود خدا و سلام او بر پیامبرش باد. من همراه با حضرتش در اینجا فرود آمدیم . در آن روزگار ما بینوا و کم مایه بودیم و زاد و راحله ای چندان همراه خود نداشتیم . من و خواهرم عایشه و زبیر و فلانی و فلانی عمره به جا آوردیم ، و چون خانه خدا را طواف کردیم ، از احرام بیرون آمدیم . و بار دیگر شامگاه بود که از نو تلبیه به حج گفتیم (728).

سرانجام آنچه را که عروه بن زبیر به عبدالله بن عمر بن خطاب نسبت داده و گفته است که : فرزند عمر هم احرام در پی عمره نگشوده ، و این عبدالله بن عمر است که نزد آنهاست ، بروند و از او بپرسند! ما سخنان فرزند عمر را مختلف یافتیم ، و روایات او خلاف یکدیگرند. توجه کنید:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه