دو مکتب در اسلام جلد دوم صفحه 23

صفحه 23

من هر چه را که از پیغمبر (ص ) می شنیدم می نوشتم تا اینکه مهاجران قرشی مرا از این کار مانع شدند و گفتند:

تو هر چه را که از پیغمبر خدا (ص ) می شنوی ، می نویسی ؛ در صورتی که پیغمبر خدا هم بشر است و سخن در حالت خشم و رضا بر زبان می آورد! با گفته آنان من هم دیگر چیزی ننوشتم و موضوع را با رسول خدا (ص ) در میان گذاشتم . آن حضرت با انگشتهای خود اشاره به دهان مبارکش کرد و فرمود: بنویس ، به خدایی سوگند که جان من در دست قدرت اوست ، از اینجا سخنی جز حق بیرون نمی آید (83).

مهاجران قرشی در سخنانشان با عبدالله بن عمر و عاص در مانع شدنشان از نوشتن احادیث پیغمبر پرده از راز درونشان برداشته اند. زیرا از آن بیم داشتند که نکند عبدالله از زبان پیغمبر حدیثی را درباره کسی یا کسانی روایت کند که معرف خشنودی آن حضرت و یا مبین خشم و نفرت وی از ایشان باشد.

و از همین جا علت جلوگیریشان را از نوشتن وصیت و پیغمبر خدا (ص ) در آخرین ساعات حیاتش در می یابیم ، و اینکه به چه خاطر سر و صدا ایجاد کردند و آن سخنان را گفتند تا اینکه سرانجام پیغمبر خدا (ص )، بدون اینکه وصیتش را بنویسد، دیده از جهان فرو بست .

و باز در می یابیم که چرا آنها پس از رسیدن به حکومت و قبضه کردن تمام قدرت و اختیارات ، باز هم از نوشتن احادیث پیغمبر خدا

(ص ) جلوگیری به عمل آورده اند.

3. جلوگیری از نوشتن سنت پیغمبر تا آخر قرناول

در روزگار خلافت ابوبکر و عمر

در طبقات ابن سعد آمده است که در دوران زمامداری عمر بن خطاب ، احادیث رسول خدا (ص ) رو به فزونی نهاد. پس عمر از مردم خواست تا هر کس آنچه را که از حدیث پیغمبر نزد خود نوشته دارد. بیاورد. و چون مردم فرمان برده آنها را به خدمتش آوردند، دستور داد، تا همه آنها را در آتش افکنده بسوزانند (84)!

مکتب خلفا تا آغاز سده اول هجری همچنان از نوشتن و تدوین احادیث پیغمبر (ص ) جلوگیری کرد، و ای کاش که به این مقدار بسنده می نمود، حتی از روایت و بازگویی سنت رسول خدا (ص ) نیز مانع گردید!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه