دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 103

صفحه 103

طبری در تاریخ خود می نویسد که در صبح روز عاشورا، امام در برابر سپاهیان خود قرار گرفت و دست به دعا برداشت و گفت :

اللهم اءنت ثقتی فی کل کرب ، و رجائی فی کل شده ، و اءنت لی فی کل اءمر نزل بی ثقه وعده ، کم من هم یضعف فیه الفؤ اد، و تقل فیه الحیله ، و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه العدو، اءنزلته بک ، و شکوته الیک ، رغبه منی الیک عمن سواک ففرجته و کشفته ، فاءنت ولی کل نعمه ، و صاحب کل حسنه و منتهی کل رغبه

پروردگارا! تو پناه من در هر سختی و امید من در هر تنگی هستی ، و در هر پیش آمدی مرا ملجاء و پناهی ، چه مایه اندوه و غم که دل را سست کرده بلرزاند و راه چاره را مسدود گرداند و دوستان را به خویشتنداری و دشمنان را به شماتت و زبان درازی واداشته ، که من در آن به درگاه تو روی آورده ام و شکایتم را تنها به تو برده ام و تو گشایش کرده ، آن را از من بگردانیده ای که تو ولی هر نعمت و مالک هر نیکی و منتهای هر آرزویی .

سپس

طبری از قول ضحاک مشرقی می نویسد: سپاهیان ابن سعد به سوی ما پیشروی نمودند. در این اثنا، چشم آنها به آتش برافروخته ای افتاد که ما مخصوصا آن را در پشت خیمه ها برپا کرده بودیم تا از حمله ناگهانی دشمن از پشت سر در امان باشیم . پس یکی از سپاهیان ابن سعد، که بر اسبی مجهز نشسته بود، به خود جراءت داد و پیش تاخت و بدون اینکه چیزی بگوید خود را به پشت خیمه ها رسانید و نظری به آنها افکند، ولی بجز شعله های آتش چیزی ندید. ناگزیر بازگشت و هر چه نیرو داشت در گلو انداخت و فریاد برآورد که : این حسین ! پیش از قیامت برای خود آتش افروخته ای ؟ امام از ما پرسید: این کیست ، مثل اینکه شمر است ؟ در پاسخ امام گفتند: آری ، خدایت خیر دهد، هم اوست . پس امام فرمود: ای پسر زن بزچران ! تو به رفتن در آتش جنهم سزاوارتری .

آنگاه مسلم بن عوسجه رو به امام کرد و گفت : فدای تو گردم ای فرزند رسول خدا! شمر در تیررس من قرار گرفته و نشانه ام هرگز خطا نمی کند، اجازه بده تا او را با یک تیز از پای درآورم که این مردی فاسق و سردسته ستمگران می باشد. امام فرمود: این کار را نکن که من نمی خواهم که آغازکننده جنگ باشم . و فرزند امام ، به نام علی بن الحسین ، که بر اسبی از آن امام به نام لاحق سوار شده بود، این ماجرا را نظاره می کرد.

نخستین سخنرانی امام

راوی می گوید

هنگامی که سپاهیان دشمن نزدیک و نزدیکتر آمدند، امام فرمان داد تا مرکب سواری او را حاضر کنند. پس سوار شد و با صدایی بلند، که اغلب مردم می شنیدند، فرمود:

ای مردم ! سخنم را بشنوید و در جنگ با من شتاب نکنید تا شما را بر اساس حقی که بر من دارید موعظتی در خور کرده باشم ، و علت آمدنم را بگویم . پس اگر مرا معذور داشته ، حق به جانب من دادید، مردمی نیک محضر و سعادتمند خواهید بود و بهانه ای علیه من نخواهید داشت . اما اگر عذرم را نپذیرفته ، وجدانتان حق به جانب من نداد، در اینجا امام این آیه را تلاوت کرد: فاءجمعوا اءمرکم و شرکاءکم ثم لا یکن اءمرکم علیکم غمه ثم اقضوا الی و لا تنظرون . ان ولیی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین (168)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه