دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 105

آیا در این خصوص ، سخن بفراوانی و کثرت از پیامبر خدا به شما نرسیده که درباره من و برادرم فرموده است : این دو آقای جوانان بهشتند؟

اگر آنچه را گفتم ، در حالی که همه حق و درست می باشند، تصدیق کنید و باور دارید، به راه حق رفته اید، که به خدای سوگند من از همان هنگام که دانستم خداوند بر دروغگو خشم خواهد گرفت و دروغساز زیان خواهد برد، دروغی نگفته ام

. و با وجود این ، اگر گفته ام را باور ندارید، در میان شما کسانی هستند که اگر از آنها بپرسید شما را از آن آگاه خواهند ساخت . از جابر بن عبدالله انصاری ، و یا ابوسعید خدری ، و یا سهل بن سعد ساعدی و یا زید بن ارقم ، و یا انس بن مالک بپرسید. آنها به شما خواهند گفت که خودشان این سخنان را در حق من و برادرم از پیامبر خدا (ص ) شنیده اید. آیا تنها همین مطلب کافی نیست که شما را از ریختن خون من بازدارد؟

یاوه سراییهای شمر

چون سخن امام به اینجا رسید، شمر فریاد برآورد: خدای را به یاوه و با اشک پرستیده باشم اگر بدانم که تو چه می گویی . و حبیب بن مظاهر پاسخش داد: قسم به خدا که توبه هفتاد نوع شک خدا را پرستیده ای ، و من گواهی می دهم که راست می گویی که نمی دانی امام چه می گوید. آخر خداوند بر دلت مهر نهاده است !

امام بار دیگر به سخن خود چنین ادامه داد:

اگر هم شما نسبت به این سخن در شک می باشید، آیا در این هم شک دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم ؟ به خدا سوگند در مشرق و مغرب جهان ، نه از شما و نه از غیر شما، بجز من پسر دختر پیغمبری وجود ندارد و این من هستم که پسر دختر پیغمبر شما می باشم .

به من بگویید ببینم آیا کسی از شما را کشته ام که به خونخواهیش از من برخاسته اید؟ یا مال و ثروت شما را

تباه کرده ، و یا به قصاص جراحتی علیه من قیام کرده اید؟ راوی می گوید: از آن مردم صدایی بر نیامد. پس امام بانگ برداشت :

ای شبث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث ! آیا شما نبودید که به من نوشتید که میوه های شما رسیده و بوستانهایتان به سبری گراییده و جویبارهایتان لبریز گشته و چون بیایی ، سپاهی آماده ، با همه ساز و برگ ، برای یاریت آماده داریم ، پس بیا و حرکت کن ؟ در پاسخ امام گفتند: ما چنین کاری نکردیم ! امام فرمود: سبحان الله ! آری به خدا سوگند که شما چنین نوشتید.