دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 109

صفحه 109

امام پاسخ داد: آری خداوند توبه ات را می پذیرد و تو را می بخشد. نامت چه بود؟ حر پاسخ داد: نام من حر بن ریاحی است . امام فرمود: تو آزاده هستی ، همان گونه که مادرت نامت را حر نهاده است . تو به خواست خدا در دنیا و آخرت حر خواهی بود. اینک فرود آی و بیاسای . حر گفت : اگر من سوارکار مبارز تو باشم ، بهتر از آن است که جز پیادگان بجنگم . اکنون ساعتی با آنها سواره پیکار می کنم و سرانجامم به پیاده شدن خواهد کشید. امام فرمود: رحمت خدا شامل حالت باد. هر چه را خواهی انجام ده .

اندرز حر به کوفیان

حر با موافقت امام جلو آمد و پیشاپیش اصحاب آن حضرت ، کوفیان را مخاطب ساخت و گفت :

ای مردم ! آیا حتی یکی از پیشنهادهای حسین (ع ) را که بر شما عرضه داشته است نمی پذیرید تا خدا شما را از جنگیدن با او و کشتنش برکنار دارد؟ سپاهیان بانگ برداشتند: این را از فرمانده ما، عمر سعد بپرس !! حر، رو به عمر کرد و همان مطلب را که قبلا از او و سپس از سپاهیانش پرسیده بود، بار دیگر از وی پرسید: عمر پاسخ داد: اگر می شد، به انجامش خیلی مایل بودم . حر، بار دیگر کوفیان را مخاطب ساخت و گفت :

ای مردم کوفه ! مادرتان به عزایتان بگرید،

شما حسین (ع ) را به سوی خود فرا خواندید و چون دعوتتان را پذیرفت و به نزد شما آمد، وی را تسلیم دشمنانش نمودید! و با اینکه به او وعده داده بودید که در راه او و هدفش جانبازی خواهید کرد، به کشتنش کمر بستید و وی را از هر سو به محاصره خود درآورده ، از بازگشتنش به گوشه ای از زمین پهناور خدا جلوگیری نمودید که خود و خانواده اش در آنجا پناه بگیرند، تا جایی که او و خانواده اش در دست شما مردم به صورت اسیری درآمده که نیروی جلب منافع و دفع زیان خود را ندارند و او و زنان و کودکان و اهل و عیالش را از دسترس به آب روان فرات ، که هر یهودی و محبوس و نصارایی از آن می نوشد، و خوکان و سگان در آن غوطه می خورند و می آشامند، باز داشتید؛ به طوری که از شدت تشنگی از پای درآمده اند. چه بد رفتار کردید با محمد (ص ) در نگهداشتن حرمت فرزندانش . اگر توبه نکنید و از راه و روشی که در این روز و این ساعت در پیش گرفته اید دست برندارید، خداوند در آن روز، روز تشنگی قیامت شما را سیراب نخواهد کرد. چون سخن حر به اینجا رسید، گروهی از سپاهیان و پیادگان عمر سعد او را هدف تیرهای خود قرار دادند. حر ناگزیر بازگشت و در برابر امام (ع ) بایستاد.

دومین سخنرانی امام (ع )

سبط جوزی می نویسد: آنگاه امام (ع ) بر اسبش سوار شد و قرآنی را بگشود و بر سر نهاد و در برابر

سپاهیان ابن سعد قرار گرفت و فرمود: ای مردم ! بین من و شما این کتاب خدا و سنت جدم رسول خدا (ص ) داور باشد. (170)

خوارزمی نیز می نویسد: زمانی که عمر سعد دستور داد، سپاهیانش به سوی حسین (ع ) پیشروی کردند و نگین وار او را در محاصره خود گرفتند. حسین (ع ) بیرون آمد و در برابر آنها قرار گرفت و فرمان داد تا سکوت کنند، ولی آنها فرمان نبردند و سروصدا ایجاد کردند! پس امام خطاب به ایشان فرمود:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه