دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 125

صفحه 125

راوی می گوید: در آن هنگام که دو سپاه به هم برآمده و پیکاری بی امان را در کشتار یکدیگر آغاز کرده بودند. حر پیشاپیش سپاهیان امام حمله می برد و شعر عنتره را می خواند که مازلت ارمیهم بثغره نحره ، ولبانه حتی تسربل بالدم پس اسبش سخت مجروح شد و از گوشها و پیشانیش خون جاری بود. حصین بن تمیم ، رئیس گارد محافظ عبیدالله زیاد، رو به یزید بن سفیان کرد و گفت : این همان حر است که آرزوی کشتنش را داشتی ! یزید گفت : آری . این بگفت و قدمی به سوی حر برداشت و خطاب به او گفت : میل به زورآزمایی و پیکار تن به تن داری ؟ حر پاسخ داد: آری ، مایلم . و رو به سوی یزید آورد. حصین بن تمیم می گوید: به خدا قسم حر به سوی یزید حمله برد، و گویی فرشته مرگش بود. چه ، روبرو شدنش با او همان بود و کشته شدن یزید همان .

راوی می گوید: سپاه اندک امام مردانه پایداری کردند و با سپاهیان کوفه تا نیمه روز بسختی جنگیدند و مانع پیشرفت آنان شدند. کوفیان بجز از یک طرف دسترس به امام و یارانش نداشتند؛ زیرا یک جا بودن خیمه های اصحاب و نزدیک بودن چادرها و درهم بودن طنابهای آنها مانع بزرگی بر سر راه آنان

بود.

چون عمر سعد چنان دید، گروهی از پیادگان را ماءموریت داد تا از هر طرف به چادرها حمله کرده ، طنابها را پاره کنند تا دسترسی از پشت سر به امام و محاصره کامل او و یارانش میسر گردد. چون اصحاب امام این هدف را دریافتند، سه - چهار نفرشان در میان خیمه ها پنهان شدند و هر گاه که مردی کوفی به قصد خراب کاری و غارت چادری پیش می آمد، او را از نزدیک با شمشیر و یا تیر می زدند و می کشتند و دست و پایش را قطع می کردند.

به آتش کشیدن خیمه های امام توسط ابن سعد

عمر سعد چون وضع را چنان دید، فرمان داد تا از خراب کردن خیمه های اصحاب و بریدن طنابهای آنها دست بردارند و دورن آنها نروند، بلکه آنها را به آتش بکشند! امام حسین (ع ) نیز فرمود: بگذارید خیمه ها را آتش بزنند؛ زیرا وقتی چنان کردند، دیگر نمی توانند از آتش گذشته به شما حمله نمایند. و این نظر امام کاملا درست بود. چه پس از آتش زدن آنها، باز هم ناگزیر بودند که از یک طرف با سپاهیان جانباز امام روبرو شوند.

راوی می گوید: در اجرای دستور عمر، شمر بن ذی الجوشن پیش تاخت و با نیزه اش بر چادر امام کوبید و فریاد برآورد: آتش بیاورید تا این خیمه را بر سر ساکنانش به آتش جهنم بکشم ! با این تهدید، بانوان حرم فریاد برآوردند و شتابان از خیمه ها بیرون شدند. امام به شمر بانگ زد: ای شمر ذی الجوشن ! تو آتش خواستی تا خیمه را بر سر خانواده ام به آتش بکشی ؟ خدایت

به آتش بسوزاند!

طبری در اینجا از قول حمید بن مسلم می نویسد که به شمر گفتم : سبحان الله ! می خواهی که دو خصلت را در نهاد خود به یکجا جمع کنی : عذابی را که ویژه پروردگار است و کشتن زنان و کودکان ؟ این کار به نفع تو نیست . به خدا قسم که امیر تو به همان کشتن مردان از تو راضی خواهد بود. شمر پرسید: تو کیستی ؟ من از ترس اینکه مبادا وی در حق من در خدمت عبیدالله سعایت کند، به او جواب دادم : من به تو نمی گویم که کیستم : و در این هنگام شبث بن ربعی ، که شمر از او شنوائی بیشتر داشت پیش آمد و به وی گفت : تاکنون نه سخنی زننده تر از گفتار تو شنیده بودم و نه کاری زشت تر از کار تو! کارت به ترسانیدن زنان کشیده است ؟

حمید بن مسلم می گوید: دیدم که شمر شرم زده سر به زیر انداخت که برود، ولی مورد حمله زهیر بن قین و ده تن از یاران او قرار گرفت و به ضرب شمشیر آنان ناچار به عقب نشینی از اطراف خیمه های حرم شد. در این حمله ، ابوعزه ضبائی ، از یاران شمر، به خاک درغلتید و به دست اصحاب امام کشته شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه