دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 137

صفحه 137

طبری می نویسد: دو نوخاسته جابری ، به نامهای سیف بن حارث و مالک بن عبد، نواده های سریع ، که از قبیله جابر و از طرف پدر پسرعمو و از سوی مادر برادر یکدیگر بودند، در حالی که بسختی می گریستند به خدمت امام رسیدند و نزدیک آن حضرت ایستادند. امام پرسید: برادرزاده های عزیزم گ چه چیز باعث گریه شما شده است ؟ به خدا قسم که امید آن دارم تا لحظاتی بعد، چشمهایتان مالامال از سرشک شادمانی گردد. پاسخ دادند: فدای تو گردیم ؛ ما به حال خود گریه نمی کنیم ، بلکه گریه ما به خاطر شماست . می بینیم که دشمن از هر طرف شما را در میان گرفته و ما نمی توانیم کاری به سود تو انجام دهیم و آسیبهای او را از تو دور سازیم . امام فرمود: برادرزاده های عزیزم ! خداوند شما را

بر این ابراز احساسات صمیمی و مواساتی که با جان خودتان نسبت به جان من می نمایید، پاداش پرهیزگاران و راستان عنایت فرماید.

در این هنگام حنظله بن اسعد شبامی پیش آمد و در برابر امام ، رو به کوفیان کرد و بانگ برداشت : ای مردم ! من از آن می ترسم که بر سر شما همان رود که بر سر احزاب رفته ، و یا همانند روزگاران سخت قوم نوح و عاد و ثمود و دیگر مردمان پس از آنها رفته است ؛ و خداوند بر بندگانش ستم روا نمی دارد.

ای مردم ! من برای شما از فریادها و ضجه های روز قیامت بیمناکم ، روزی که (از عذاب آن ) به هر سو بگریزید و بجز خدا پناهی نیابید؛ و هر کس را که خداوند گمراه کند، دیگر برای او راهنمایی وجود نخواهد داشت . (181)

ای مردم ! حسین را نکشید که خدایتان به عذابی پرشکنجه گرفتار خواهد کرد، و هر کس که به خداوند افترا ببندد زیانکار است .

امام حسین به حنظله فرمود: ای فرزند سعد! خدایت رحمت کناد. اینان از همان هنگام که دعوتت را به حق پاسخ ندادند و برای کشتن تو و یارانت قیام کردند، مستحق عذاب الهی شده اند، تا چه رسد به حالا که یاران پاک نهاد تو را کشته اند.

حنظله گفت : فدای تو گردم ، حق با توست . تو از من داناتری و در این مقام بر همه کس سزاوارتری ؛ اکنون اجازه می فرمایی تا به سرای دیگر بشتابم و به یارانمان بپوندم ؟ امام پاسخ داد: برو به جایی که از دنیا

و آنچه در آن است بهتر است ؛ ملکی که جاودانی و فناناپذیر است . با کسب اجازه ، حنظله رو به امام کرد و گفت : سلام مخصوص من به تو ای ابا عبدالله ، درود خداوند بر تو و بر خانواده ات ، خداوند بین ما و تو در بهشت شناسایی اندازد. امام فرمود: آمین ، آمین . آنگاه حنظله قدم پیش گذاشت و جنگید تا به شهادت رسید.

پس از او، دو نوخاسته جابری رو به امام کردند و گفتند: سلام بر تو ای فرزند رسول خدا! و امام پاسخ داد و بر شما نیز سلام و درود و رحمت خداوند باد. پس آن دو جوان جنگیدند تا به شهادت رسیدند.

عابس بن ابی شبیب و شوذب

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه