دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 139

صفحه 139

فرار ضحاک مشرقی

طبری از قول ضحاک مشرقی آورده است :

وقتی دیدم یاران حسین (ع ) همگی شهید شدند و بجز اهل بیت او و سوید بن ابی عمرو و بشیر بن عمرو حضرمی کسی دیگر برایش باقی نمانده است ، به حضرتش گفتم : ای پسر پیغمبر خدا! قراری که بین من و شما

بود به خاطر دارید؟ که من گفتم از تو دفاع می کنم ، مادامی که یار و یاور داشته باشی ، و چون کسی برایت باقی نماند، من آزادم که بازگردم و شما هم موافقت فرمودید؟ امام پاسخ داد: آری درست گفتی ؛ ولی چگونه خودت را نجات می دهی ؟ اگر می توانی خود را (از دست این دریای دشمن) نجات دهی ،آزادی .

من هنگامی که در بحبوحه جنگ متوجه شدم که اسبهای همرزمانمان ، از یاران امام ، به وسیله کوفیان پی شده و از پای در می آیند، اسب سواری خود را در یکی از چادرهای یارانمان ، که در قلب دیگر چادرها قرار داشت ، بستم (و به این ترتیب آن را از تیررس دشمنان پنهان داشتم ) و سپس خود پیاده به جنگ با کوفیان پرداختم و دو تن از آنان را در پیش پای امام به خاک هلاک انداختم و دست متجاوز دیگری را هم به ضرب شمشیر از پیکر جدا ساختم . و امام بارها به من فرمود: دست مریزاد، خدا دستت را قطع نکند، خداوند به خاطر اهل بیت پیامبرت تو را پاداش خیر دهاد.

باری ، چون امام مرا رخصت بازگشت داد، اسبم را از میان آن خیمه بیرون کشیدم و بر پشت آن جستم و روی زین قرار گرفتم و تازیانه بر آن زدم و او را به تاخت واداشتم و چون سرعت گرفت ، خود را به سپاه دشمن زدم . دشمن که با حرکت ناگهانی من روبرو شده بود، جا خورد و برایم راه باز کرد و من از آن دریای سپاه بیرون آمدم

؛ اما پانزده نفر از ایشان به تعقیب من پرداختند.

من همچنان پیش می تاختم تا به شفیه ، آبادیی در کنار فرات ، رسیدم . آنجا بود که دنبال کنندگانم به من رسیدند. پس به سویشان برگشتم که از میان آن جمع کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن شرح خیوانی و قیس بن عبدالله صائدی مرا شناختند و به دیگر یارانشان نشان دادند و گفتند: این ، پسرعموی ما ضحاک بن عبدالله مشرقی است . شما را به خدا سوگند که مزاحم او نشوید. در آن گروه ، سه نفر تمیمی با آنها بودند که با تقاضای اشان موافقت کردند و گفتند: آری ، به خدا که ما پیشنهاد برادران و همپیمانان خود را می پذیریم و مزاحم دوست آنها نمی شویم . بدین ترتیب ، وقتی که تمیمیان با پیشنهاد دوستان قدیمی من موافقت کردند، دیگران هم پذیرفتند و من نجات یافتند!

طبری در اینجا می نویسد آخرین کس از اصحاب حسین که همچنان درباریش پای می فشرد، سوید بن عمرو، نوه ابومطاع خثعمی بود.

مؤ لف گوید تا اینجا شهادت یاران حضرت ابا عبدالله حسین - علیه السلام - را از اخبار طبری در تاریخ او آوردیم ؛ بدون اینکه خود را مقید کرده باشیم که حوادث و رویدادهای آن روز را به ترتیبی که او آورده است ، نقل نماییم . زیرا پیداست طبری آن دقت لازم را در ذکر توالی آن رویدادها ننمود و تنها منظورش ذکر آنها بوده است .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه