دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 204

صفحه 204

راوی می گوید که سرانجام پیک آمد و تکبیری شنیده نشد، زیرا که یزید در نامه خود دستور داده بود که اسیران را به شام گسیل دارند.

اسرای اهل بیت را به نزد یزید می فرستند

طبری می نویسد: عبیدالله زیاد فرمان حرکت زنان و کودکان حسین (ع ) را به جانب پایتخت یزید صادر کرد. آنها نیز خود را آماده کردند. آنگاه مقرر داشت تا علی بن الحسین (ع ) را در غل و زنجیر به گردن افکندند و او را نیز به همراه دیگر اسیران و زیر نظارت محفره بن ثعلبه ، و شمر بن ذی الجوشن به شام اعزام داشت . این دو، کاروان اسیران را تا شام سرپرستی و زیرنظر داشتند، و در طول این مسافرت علی بن الحسین حتی کلمه ای با ایشان سخن نگفت .

در فتوح ابن اعثم آمده است : عبیدالله زیاد، زحر بن قیس جعفی را فرا خواند و سر حسین بن علی - رضی الله عنهما

- و سرهای دیگر برادران آن حضرت و نیز سر بریده علی اکبر و خانواده و یاران او - رضی الله عنهم اجمعین - را به وی تسلیم کرد تا به شام ببرد. آنگاه علی بن الحسین و خواهران و عمه ها و تمامی زنانشان را به اسارت به شام به نزد یزید بن معاویه فرستاد.

راوی می گوید: ماءموران ابن زیاد خانواده پیغمبر را از کوفه تا به شام بر شترهای بی پالان ، از شهری به شهری و از منزلی به منزلی دیگر، چون اسیران روم و فرنگ حرکت می دادند و به هیچ روی جانب حرمت ایشان را نگه نمی داشتند. (236)

خلیفه و پایتختش آماده پذیرش آل پیامبر می شوند!

سر بریده فرزند پیغمبر پیشاروی خلیفه مسلمین !

در تذکره سبط ابن جوزی آمده است که از زهری آورده اند که گفت : هنگامی که سرهای شهدای کربلا را آوردند، یزید در بالکن قصر خود مشرف بر جیرون نشسته بود. چون چشمش به آن سرها افتاد چنین سرود:

لما بدت تلک الحمول و اشرقت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه