دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 237

صفحه 237

خذها فلیست للعزیز بخطه

و فیها مقال لامری متضعف !

پیک یزید از مدینه به سوی مکه عزیمت کرد و به نزد فرزند زبیر رفت و او را از منظور خود آگاه ساخت ، و در ضمن سخن مروان و شعر او را نیز به وی باز گفت .

فرزند زبیر گفت نه به خدا سوگند. من آن متضعف و درمانده که او پنداشته نیستم .

آنگاه پیک یزید را با ملاطفت و چرب زبانی باز گردانید.

موقعیت فرزند زبیر در مکه زبانزد همگان گردید و کارش بالا گرفت و با مردم مدینه بنای مکاتبه را گذاشت ؛ تا آنجا که مردمان گفتند اکنون که حسین (ع ) کشته شده ، دیگر رقیبی برای فرزند زبیر باقی نمانده است . (277)

فرستادگان یزید و عبدالله زبیر

خبر فرستادگان یزید نزد عبدالله زبیر را، ابن اعثم و دینوری و دیگران آورده اند. ابن اعثم در این مورد می نویسد: (278) عبدالله زبیر قیام کرد و خود را خلیفه خواند. و چون یزید از کار فرزند زبیر آگاهی

یافت و اینکه مردم با او بیعت کرده پیرامونش را گرفته اند، ده نفر از سران هوادار خود، از جمله نعمان بن بشیر انصاری و عبدالله بن عضائه اشعری و... را فرا خواند و به ایشان گفت : عبدالله بن زبیر در حجاز سر بشورش برداشته و از فرمان سر بر تافته ، و مردمان را به دشنام دادن به من و پدرم واداشته است و گروهی نیز در این مورد او را همکاری می کنند. شمار به حجاز بروید و چون با او روبرو شدید، مقام و منزلت او و پدرش را بزرگ بشمارید و از او بخواهید که همچنان فرمانبردار باشد و از هماهنگی با مردم سر بر نتابد. اگر پذیرفت ، از او بیعت بگیرید، ولی اگر زیر بار نرفت ، او را از آنچه بر حسین بن علی رفته است بترسانید؛ که نه شخص زبیر نزد من از علی بن ابی طالب گرامیتر است ، و نه فرزندش عبدالله از حسین بن علی . ضمنا مراقب باشید که نزد او درنگ نکنید که من سخت نگران رسیدن خبری از سوی شما هستم .

آن گروه به مکه رسیدند و بر عبدالله زبیر وارد شده پیغام یزید را به وی رسانیدند. فرزند زبیر در پاسخ ایشان گفت :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه