دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 249

صفحه 249

و از هشام بن حسان آورده است که گفت : پس از واقعه حره ، هزار زن بی همسر در مدینه فرزند به دنیا آوردند! و از زهری آورده اند که گفت : هفتصد تن از سران مهاجر و انصار کشته شدند و تعداد کشته شدگان موالی و آنهایی که تشخیص داده نمی شد که برده اند یا آزاده ، به ده هزار نفر می رسید! (295)

در تاریخ سیوطی آمده است که واقعه حره از دروازه طیبه آغاز گردید و گروه بسیاری از صحابه و غیر ایشان کشته شدند و مدینه به باد غارت رفت و هزار دوشیزه مورد تجاوز قرار گرفت . (296)

دینوری و ذهبی آورده اند که ابوهارون عبدی گفت : من ابوسعید حذری را دیدم که موی سپید ریشش از دو سوی صورتش بسیار کوتاه ، و در چانه بلند باقی مانده بود. از او پرسیدم : ای ابوسعید! ریشت چه شده است ؟! گفت : بلایی است که ستمگران شامی در واقعه حره به سرم آوردند. آنها به خانه ام ریختند و دارو ندارم ، حتی کاسه آبخوریم را به غارت بردند و سپس از خانه بیرون رفتند. پس از ایشان ده نفر دیگر به خانه ریختند، در حالی که به نماز ایستاده بودم . آنها همه جای خانه را کاویدند و چیزی نیافتند و بر این تاسف خوردند. پس

مرا از مصلایم کشاندند و بر زمین زدند و هر کدامشان به نوبه خود این بلا را که می بینی بر سرم آورند و بر زمین زدند و هر کدامشان به نوبه خود این بلا را که می بینی بر سرم آوردند و جای ریشم را در دو سواز بن کندند و بدین صورتم درآوردند و آنچه را سالم می بینی ، آن قسمت است که در میان خاک و خاشاک فرو رفته بود و به آن دست نیافته اند. من هم آن را همچنان گذاشته ام تا با همین قیافه خدایم را ملاقات کنم . (297)

آری آن سه روز، این چنین بر مدینه پیامبر خدا (ص ) گذشته است .

بیعت بر اساس بندگی خلیفه !

طبری و دیگران آورده اند که مسلم بن عقبه از مردم خواست تا بر اساس اینکه یزید بن معاویه آزاد است که هر طور بخواهد در جان و مال و خاندانشان دخل و تصرف نماید بیعت کنند! (298)

مسعودی می گوید مسلم از کسانیکه باقی مانده بودند خواست تا بر اساس اینکه برده ، و برده زاده یزید هستند بیعت کنند. او در این حکم ، علی بن الحسین (ع ) را مستثنی کرد. زیرا که او در حرکت مردم مدینه دخالتی نداشت ، و نیز علی بن عبدالله بن عباس را که داییهایش از کنده که در سپاه مسلم بودند او را تحت حمایت خود گرفتند. مسعودی می گوید هر کس که زیر بار چنین بیعتی نمی رفت ، سر و کارش با شمشیر جلاد بود. (299)

در طبقات ابن سعد آمده است : چون مسرف بن عقبه (منظورش مسلم بن عقبه است

) از کشتار مردم بپرداخت ، به محل عقیق رفت و فرود آمد و سپس از اطرافیان خود پرسید: آیا علی بن الحسین اینجاست ؟ گفتند: آری . گفت : پس چرا او را نمی بینم ؟ در این هنگام امام سجاد به همراه عموزاده هایش ، فرزندان محمد بن الحنیفه ، پیش آمدند و چون مسلم به او افتاد، حضرتش را خوش آمد گفت و در کنار خود بر تخت بنشانید. (300)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه