دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 25

صفحه 25

طبری و بلاذری و طبرانی و ابن سعد از قول راءس الجالوت (27) به نقل پدرش آورده اند که گفت :

هر وقت گذارم به کربلا می افتاد، مرکبم را می تاختم و بسرعت از آنجا می گذشتم . پرسیدم : چرا چنین می کردی ؟ گفت : به ما گفته بودند که فرزند پیغمبری در آن سرزمین کشته می شود. و من از آن بیم داشتم که نکند آن پیغمبرزاده من باشم !

اما وقتی که حسین بن علی (ع ) در آنجا به شهادت رسید، با خود گفتم که این همان حادثه ای بوده که از آن سخن می گفتیم و از وقوعش خبر داشتیم . این بود که پس از آن واقعه ، هر وقت که گذارم به سرزمین کربلا می افتاد، بی هیچ پروایی به آرامی از آنجا عبور می کردم . (28)

2. خبر کعب

ذهبی و عسقلانی و ابن کثیر از قول عمار دهنی آورده اند که گفت :

روزی امیرالمؤ منین (ع ) عبور می کرد. چشم کعب به او افتاد و گفت : مردی از فرزندان این مرد، به همراه گروهی از یارانش ، در سرزمینی هنوز از راه نرسیده و عرق تن اسبهایشان خشک نشده کشته می شوند و به محمد می پیوندند.

ساعتی از این سخن کعب نگذشته بود که حسین (ع ) از کنار ما بگذشت و از کعب پرسیدند: این را می گفتی ؟ (و اشاره به حسین کردند.) گفت : نه ! دیری نگذشت که حسین (ع ) آمد.

گفتند: این ؟! و کعب گفت : آری ! (29)

و از مصادر پیروان مکتب اهل بیت (ع )، ابن قولویه

که در سال 367 هجری درگذشته است ، در کتاب کامل الزیاره خود، در باب اطلاع پیامبران خدا به کشته شدن حسین ، چهار روایت ، و در باب اطلاع فرشتگان یک روایت ، و در باب لعن و نفرین خدا بر کشندگان آن حضرت دو روایت آورده که یکی از آنها، روایت کعب است که می گوید:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه