دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 35

و) از ام سلمه یا عایشه :

در مسند احمد و کتاب فضائل او، طبقات ابن سعد، تاریخ الاسلام ، سیر النبلاء ذهبی و مجمع الزوائد از عبدالله بن سعید از پدرش از عایشه یا ام سلمه (تردید از عبدالله است ) آمده است که رسول خدا (ص ) به یکی از این دو بانو فرمود: فرشته ای در اتاق بر من وارد شد که تا به حال

نزد من نیامده بود. او به من گفت که این فرزندت حسین کشته می شود و اگر بخواهی خاکی را که در آن کشته می شود نشان بدهم ، و خاک سرخرنگی را بیرون آورد. (51)

11. روایت معاذ بن جبل

در معجم طبرانی و مقتل خوارزمی و کنزالعمال از عبدالله بن عمروعاص به نقل از معاذ بن جبل آمده است که رسول خدا (ص ) با رنگی برافروخته بر ما وارد شد و فرمود: من ، محمد که سرآغاز و پایان همه سخنان به من ارزانی شده است . پس مادام که من در میان شما هستم از من فرمان ببرید، و چون مرا به سرای دیگر بردند، به کتاب خدای عزوجل روی آوردید و حلال و حرامش را حلال و حرام شمارید.

مرگ با امن و آسایش به شما روی آورده . خداوند از پیش چنین مقرر داشته است .

فتنه ها چون شب تاریک شما را در بر خواهد گرفت ، هر گاه پیامبرانی می رفتند، پیامبرانی دیگر می آمدند. (اما اکنون ) نبوت منسوخ گردید و دوره قدرت و حکومت فرا رسید و بخشایش خداوند شامل آن کس باد که آن را بحق در دست گیرد و همان گونه که در آن داخل شده (پاک و منزه ) از آن بیرون آید. آنگاه رو به من کرد و فرمود: ای معاذ! اینک شماره کن . و چون گفتم : پنج ، فرمود: یزید! خداوند برکت را از یزید برگیرد. آن وقت چشمهایش به اشک نشست و چنین ادامه داد: مرا به شهادت حسینم تسلیت گفتند و خاکش را برایم آوردند و کشنده اش را به من معرفی کردند.

به خدایی که جانم در دست اوست سوگند که او در میان مردمی کشته می شود که به یاریش برنمی خیزند و خداوند هم میان آنچه در سینه و دل خود دارند جدایی خواهد انداخت . (52) و شریرترین ایشان را بر آنها مسلط خواهد کرد و خوار و پراکنده شان خواهد ساخت . آنگاه فرمود: آه و افسوس بر نونهالان آل محمد از دست خلیفه ای خوشگذران که بدون صلاحیت به جانشینی انتخاب شده است و جانشین مرا و جانشین او را هم می کشد! (53)

12. روایت سعید بن جمهان

در تاریخ ابن عساکر و ذهبی و ابن کثیر، از قول سعید بن جمهان آمده است : جبرئیل بر رسول خدا (ص ) وارد شد و برای او مقداری از خاک قریه ای آورد که در آن حسین کشته می شود و گفت که نام آنجا کربلا می باشد و پیامبر خدا هم فرمود: کرب و بلا! (54)