دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 364

صفحه 364

و فرمود: ای مردم ! به دودمان من بنگرید و ببینید که من کیستم . آنگاه به خود مراجعه کرده از خود بپرسید که آیا کشتن

من و پایمال کردن حرمتم رواست ؟!... آیا من فرزند دختر پیامبرتان نیستم ؟...

و نیز فرمود: آیا این سخن پیغمبر خدا (ص ) را درباره من و برادرم نشنیده اید که : این دو آقای جوانان بهشتند؟ اگر در این سخن شک و تردیدی دارید، در این هم شک دارید که من پسر دختر پیغمبرتان می باشم ؟ به خدای سوگند که در شرق و غرب عالم ، بجز من پسر دختر پیغمبری در میان شما و غیر شما وجود ندارد.

وای بر شما! آیا مرا به قصاص کسی که از شما کشته ام می کشید؟ یا اموالی که از شما بر باد داده ، یا به خاطر صدمه ای که بر شما وارد کرده ام ؟ و یا بانگ بلند فرمود: یا شبث بن ربعی ، و ای حجار بن ابجر، و ای قیس بن اشعث ، و ای زید بن حارث ! آیا این شما نبودید که به من نوشتید که میوه هایمان رسیده ، و بوستانهایمان سبز و خرم شده ، بیا که سپاهی آماده پیکار در رکاب توست ؟!

و نیز فرمود: ای مردم هرگاه آمدنم را خوش ندارید، مرا بگذارید که بازگردم . قیس بن اشعث پاسخ داد: چرا به فرمان پسر عمویت سر فرود نمی آوردی ...؟!

امام (ع ) فرمود: ای مردم ! زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو امر وا نهاده است : اینکه جنگ و شمشیر را برگزینم یا ذلت و خواری را. و ما هرگز تن به ذلت و خواری نخواهیم داد. و نیز فرمود:

بدانید به خدای سوگند که پس از ارتکاب چنین جنایتی آن اندازه درنگ نخواهیم

کرد که حتی سوارکاری بر پشت اسبش قرار بگیرد. آسیا سنگ مرگ بر سرتان بگردد... و این خبری است که پدرم از سوی جدم مرا از آن آگاه کرده است .

آنگاه دستها به آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا! باران رحمتت را از ایشان بازدار... و آن جوان ثقیف را بر ایشان مسلط گردان ... .

آری سپاهیان خلافت با فرزند دختر پیغمبرشان به خاطر این می جنگید که او با یزید بیعت کند و سر به فرمان فرزند زیاد فرود آورد. اما امام حسین (ع ) و سپاهیانش کشته شدن مردان و اسارت زنانشان را پذیرفتند، و به خواست ایشان تمکین نکردند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه