دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 365

صفحه 365

سپاهیان خلافت ، فرزند دختر پیغمبرشان را می کشند، و عترت او را به خاطر جلب خشنودی خلیفه و والی او را به دست آوردن مال و منال دنیا از سوی ایشان به اسارت می برند. اما امام و سپاهیانشان به خاطر بدست آوردن خشنودی خدا و ثواب او در روز قیامت تن به شهادت می دهند.

با توجه به آنچه پیش از این گفته ایم ، تمامی کارها و گفتار سپاهیان هر دو طرف در آن روز مؤ ید این مطلب بوده است . مثلا: عمر سعد، فرمانده سپاه خلافت ، آنگاه که تیر را در چله کمان خود می گذاشت ، چنین آغاز سخن کرد: مردم ! نزد امیر عبیدالله - زیاد شاهد باشید که من نخستین کسی هستم که به سوی حسین تیر انداختم !!

اما حسین (ع ) دستها بر آسمان برآورد و گفت : بارخدایا! تو پناه من در هر شدت و ناراحتی می باشی ، و امید من در

هر سختی ...

هر دو سپاه ، در آشکار کردن نیت درونی خود در کارها و گفته هایشان با یکدیگر به مسابقه پرداخته بودند. مثلا مسروق وائلی از سپاه خلافت گفت : من پیشتاز سوارانی بودم که به سوی حسین حمله آوردند. در آن حال با خود گفتم : از دیگران پیشی بگیرم ، تا سر حسین را من برگرفته ، نزد عبیدالله زیاد ببرم تا از مقام و منصبی والا برخوردار شوم !!

آری در سپاه خلافت کیانب وجود داشتند که به خاطر یافتن منزلتی در دستگاه ابن زیاد آرزو داشتند تا سر پسر دختر پیغمبر را ببرند! اما در سپاه امام (ع ) رزمنده ای مانند غلام ، آزاد کرده ابوذر، وجود دارد که از امام اجازه جنگ می خواهد، و امام (ع ) به وی می گوید: تو ما را از آن رو همراه بودی که به عافیت دست یابی .

اینک من به تو اجازه می دهم که سر خودگیری و راه عافیت در پیش . اما او می گوید:

من در آسایش ، از محبتتان برخوردار باشم ، ولی در سختی و شدت شما را رها کنم ؟! اگر چه مرا رنگی سیاه است و مقامی پست و ناخوشایند، بر من منت بگذار تا در بهشت خوشبو شده و رویم سفید گردد. به خدا سوگند از شما جدا نمی شوم ، مگر هنگامی که خون سیاهم با خون شما در آمیزد... و چون امام حسین (ع ) موافقت فرمود و به وی اجازه جنگ داد، چون به سپاه خصم حمله برد و می گفت :

کیف یری الفجار ضرب الاسود

بالمشرفی القاطع المهند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه