دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 63

صفحه 63

بنابراین من لازم است که به سوی قربانگاهم بشتابم . این بگفت و به پیش راند. (128)

حسین (ع ) و فرزند عمر

در تاریخ ابن عساکر آمده است : عبدالله بن عمر در ملک خودش بود که شنید امام حسین (ع ) عازم عراق است . پس شتابان فاصله سه شب راه میان خود و او را طی کرد و به او رسید و وی را از حرکت به سوی عراق نهی فرمود. اما آن حضرت نپذیرفت . پس فرزند عمر، حسین (ع ) را در آغوش کشید و گفت : از آن جهت که کشته می شوی ، تو را برای همیشه بدرود می گویم ! (129)

در فتوح اعثم و مقتل خوارزمی و مثیرالاحزان و دیگر مصادر آمده است که چون خبر حرکت امام (ع ) به سوی عراق به عبدالله بن عمر رسید، شتابان خود را به آن حضرت رسانید و فرمانبرداری از یزید و تسلیم در برابر او را به امام پیشنهاد کرد! امام به او فرمود: ای عبدالله ! آیا نمی دانی که از پستی و فرومایگی دنیا همین بس که سر یحیای زکریا را برای یکی از روسپیان بنی اسرائیل هدیه بردند...؟! تا آنجا که فرمود: خداوند در تنبیه آنان شتاب نکرد، ولی سرانجام بسختی و قدرتی هر چه تمامتر آنها را فرو گرفت و به عذابی دردناک مبتلایشان ساخت . سپس افزود: ای ابوعبدالرحمان ! از خدا بترس و پای از یاریم مکش ! (130)

حرکت به سوی عراق

سخنرانی امام

در کتاب مثیرالاحزان آمده است که پس از گفتگوی امام با فرزند عمر، حسین (ع ) برخاست و ضمن خطبه ای چنین گفت :

الحمدلله ، ماشاءالله ، و لا قوه الا بالله .

مرگ بر فرزند آدم امری حتمی و از پیش نوشته شده است .

و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه