دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 65

اینک یزید، فرزند همان زیاد را تهدید می کند که اگر به وظیفه خودت در مقابله با حسین (ع ) و برانداختن او اقدام نکنی ، این

ارتباط و بستگی به ابوسفیان را از تو بر می دارم و بار دیگر در ردیف بردگان و برده زاده گانت قرار خواهم داد!

و در روایتی دیگر آمده است که عمر بن سعید، فرماندار مکه ، نیز همانند این نامه را به ابن زیاد نوشته است ! (134)

دیدارهای میان راه

دیدار امام با فرزدق شاعر

چون امام (ع ) در مسیر خود به ناحیه الصفاح رسید، فرزدق بن غالب شاعر با حضرتش روبرو گردید. پس فرزدق از امام پرسید:

- پدر و مادرم فدایت ای پسر پیغمبر خدا! چه چیز باعث شده که شتابان از مکه بیرون شده ای ؟ امام در پاسخ او فرمود:

- اگر شتاب نمی کردم ، در آنجا گرفتار می شدم . آنگاه امام از احوال مردم کوفه جویا شد. فرزدق گفت :

- دلهای مردم با توست ، اما شمشیرهایشان در اختیار بنی امیه می باشد و قضای الهی در راه است . امام گفت :

- راست گفتی ، کارها همه به دست خداست ، و خدا هر چه را بخواهد انجام خواهد داد، و خداوند را هر روز تقدیری است . اگر اگر مقدارت الهی برقرار خواسته ما باشد، خدای را بر همه نعمتهایش سپاس می گوییم و او را در این سپاسگزاری یاری خواهد داد. و چنانچه مقدرات و قضا خداوندی بر خلاف آرزو و خواسته ما باشد، آن کس را که از دل خواستار حق و پرهیزگاری پیشه او باشد، بر این پیشامد برنیاشوبد و راه عناد نپوید. این بگفت و فرزدق را بدرود گفت و اسب خود را به حرکت درآورد. (135)