دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 69

صفحه 69

اما بعد، خبر جانگداز شهادت مسلم

بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر به ما رسید، و از اینکه شیعیان ما از یاری ما رویگردانیده و ما را رها کردند آگاه شدیم . اینک هر کدام از شما که بخواهد، می تواند بازگردد و تعهدی نسبت به ما نخواهد داشت !

مردم با شنیدن این خبر از چپ و راست از گرد حضرتش پراکنده شدند تا جایی که امام ماند و یارانی که از مدینه با وی بیرون شده بودند!

این حرکت امام از آن روی بود که می دانست بادیه نشینان به آن امید وی را همراهی می کنند که باور دارند حضرتش نمی خواست آنها با او همراه باشند، مگر آنکه قبلا از آنچه در پیش روی دارند آگاه باشند. و او بخوبی می دانست که اگر آنها حقیقت را دریابند، او را در این حرکت همراهی نخواهند کرد، مگر اینکه خواسته باشند با امام مواسات کنند.

دیدار با مردی از قبیله بنی عکرمه

راوی می گوید صبحگاهان امام فرمان داد تا جوانان ، تا آنجا که ظرفیت دارند، هر چه بیشتر آب با خود بردارند. سپس حرکت فرمود تا به صحرای عقبه رسید. در آنجا به مردی از قبیله بنی عکرمه برخورد کرد. آن مرد از امام پرسید: به کجا می روید؟ امام او را از ماجرا باخبر ساخت . آن مرد گفت : تو را به خدا سوگند می دهم که از همین جا بازگرد. چه ، قسم به خدا که پیش نمی روی مگر اینکه با سنان نیزه ها و لبه تیز شمشیرها روبرو می شوی ! اگر اینان را که نام بردی و برایت نامه فرستاده اند، آتش جنگی را

که علیه تو برافروخته شده به تن خویش فرو می نشانیدند، و زمینه را برایت آماده ساخته ، امور را پیشاپیش به سود تو سامان می دادند، و تو در چنان محیطی برایشان وارد می شدی ، کاری درست و حساب شده بود، اما با چنین اوضاع و احوالی که برشمردی ، من به هیچ رو صلاح نمی بینم که قدمی به جلو برداری .

امام فرمود: ای بنده خدا! هیچ چیزی بر من پوشیده نیست و صلاح اندیشی هم همان است که تو گفتی ؛ اما در برابر خواست خدا و اراده او چاره ای جز تسلیم نیست . (148)

در اخبارالطوال دینوری نیز در همین مورد آمده است : آن مرد (بنی عکرمه ) به امام خبر داد که عبیدالله زیاد از قادسیه تا عذیب را از سواران خود پر کرده و در کمین تو نشسته است . با چنین وضعی به کسانی که برایت نامه نوشته اند دل خوش مدار.

زیرا آنها نخستین کسانی می باشند که با تو به جنگ و ستیزه برخواهند خاست ! (149) و بنا به روایتی ، امام در پاسخ او فرمود: به خدا سوگند اینها دست از من بر نمی دارند، مگر وقتی که قلبم را از سینه بیرون کشند. و چون چنان کردند، خداوند کسی را بر ایشان چیره گرداند که به ذلت و خواریشان بکشد؛ آن چنان که در جهان هیچ امتی به خواری و زبونی آنها نباشد. (150)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه