دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 93

راوی می گوید: عباس ، عنان اسب بگردانید و با سرعت خود را به امام رسانید و موضوع را به حضرتش گزارش داد. یاران عباس نیز همچنان در برابر آن دریای لشکر ایستاده بودند. در این اثنا، حبیب روی به زهیر کرد و گفت : تو با اینها سخن می گویی یا من ! زهیر گفت : چون تو پیشنهاد داده ای ، پس خودت با آنها سخن بگو. پس حبیب رو به سپاهیان خلافت کرد و گفت :

بدانید که به خدا قسم فردای قیامت بدترین مردم در نزد خداوند کسانی خواهند بود که خدا را با دستهای آغشته به خون فرزند پیغمبر و خانواده و بستگان او و پاکان و عابدان این دیار و سحرخیزان و شب زنده داران در راه عبادت دیدار کنند.

عزره بن قیس در پاسخ او گفت :

تو تا آنجا که می توانی جانماز آب بکش و خود را پاک و خوب جلوه ده ! زهیر پاسخ داد:

عزره ! خداوند او را پاک و هدایت کرده است . تو از خدا بترس که من خیرخواه تو هستم و سوگندت می دهم که از کسانی نباشی که گمراهان را به کشتن اشخاص صالح

و پاک یاری می دهند! عزره در پاسخ زهیر گفت :

ما که تو را از هواداران عثمان می شناختیم ، نه از شیعیان اهل بیت ؟! زهیر گفت :

اینکه مرا در کنار اهل بیت پیغمبر خدا می بینی ، دلیلی کافی به جانبداریم از ایشان نمی باشد؟ قسم به خدا که من نه برای حسین نامه نوشته ام و نه پیغامی فرستاده ام و نه او را به یاری خویش نوید داده ام ، بلکه ما در راه به هم برخوردیم ، و وقتی هم که به خدمتش رسیدم ، موقعیت و مکانت او در نزد رسول خدا (ص ) از خاطرم گذشت و دریافتم که از سوی شما و حزبتان چه چیزها که انتظار او را می کشد! این بود که تصمیم گرفتم از طرفدارانش گردم و به یاریش برخیزم ؛ برعکس شما که حق او و پیامبرش را پشت سر انداخته اید، جانبش را نگهدارم و جانم را فدایش کنم .

مهلت خواستن حسین (ع ) از یزیدیان

راوی می گوید که ابوالفضل (ع ) خود را به برادرش رسانید و سخن ابن سعد را به او گزارش داد. امام فرمود: به نزد ایشان برگرد و اگر می توانی یک امشبی را از آنها مهلت بگیر تا خدای مان را نماز گزاریم و از او پوزش بخواهیم و استغفار کنیم . چه ، خدا می داند که من نماز به درگاه و تلاوت قرآن و دعا و مناجات و استغفار به پیشگاه او را دوست دارم .