فریب : کنکاشی در اسلام پیامبر(ص ) صفحه 112

صفحه 112

پیامبر هم پیراهنش را به وی داد.سپس از پیامبر خواست که بر او نماز بخواند, پس پیامبر برخاست که نماز بخواند, ناگهان ع_م_ر ل_ب_اس پ_ی_ام_بر را کشید و با خشم گفت : یارسول اللّه !بر او نماز می گذاری در حالی که پروردگارت تو را منع کرده که بر او نماز بخوانی ؟ !

پیامبر گفت : ولی خدایم مخیرم کرده وگفته اس_ت : ب_رای آن_ه_ا اس_ت_غ_فار بکنی یا استغفار نکنی , اگر هفتاد بارهم استغفار کنی (خدا آنها را نمی آمرزد) و من بر هفتاد بارمی افزایم .

عمر گفت : او منافق است .

پس رسول خدا بر او نمازخواند.

ناگهان این آیه نازل شد : و لا ت_ص_ل ع_لی احد منهم مات ابدا ولا تقم علی قبره _ هرگز بر یکی از آنان که مرده است نماز مخوان و کنار قبرش مرو. ((258)) ای_ن ح_دی_ث اشاره به مسائل بسیار خطرناکی دارد که هرگز به نفع عمر نیست بلکه او را در یک موقعیت سختی از نظر شرعی قرارمی دهد .

قسمت دوم

اهل سنت خواستند برای عمر, منقبتی ذکر کنند, ولی پیامبررا مورد نکوهش و طعن قرار دادند.

می خواستند سخن او را با قرآن سازش دهند, ولی پیامبر را نادان _ پناه بر خدا _ به حساب آورند ! وانگهی از این حدیث معلوم می شود که : پیامبر خبر از نهی الهی نداشت , و عمر آن را متذکر شد ! پیامبر اصرار ورزید بر مخالفت قرآن و خدا ! عمر لباس پیامبر را کشید تا او را از ارتکاب این مخالفت باپروردگار برحذر دارد ! پیامبر قرآن را مورد مسخره قرار داد و کلاه شرعی برای

خوددرست کرد.

که گفت : بیش از هفتاد مرتبه استغفار می کنم !! قرآن مطابق نظر عمر نازل شد ! و آنچه شک انسان را بیشتر می کند, این است که آیه نهی از خواندن نماز بر منافقین , درست وقتی ن_ازل گ_ش_ت که عمر با پیامبر درگیرشد و به پیامبر گفت : تو چطور بر او نماز می گذاری در حالی که خدایت تو را نهی کرده , و این سخن عمر قبل از نزول آیه نهی بود.پس لابد عمر, علم غیب می دانست ؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه