- پیشگفتار 1
- آغاز راه 3
- بررسی واقعیت 4
- اخلاق 6
- مسافرتهائی به عراق و کویت 9
- گروههای اسلامی مرا وادار به رهائی از گذشته نمودند 12
- گروه تکفیر 14
- اندیشه حاکمیت 15
- کتابهای عقیدتی 18
- پیروی 20
- دین و میراث 23
- دین چیست ؟ 24
- میراث چیست ؟ 26
- حق وباطل 30
- میراث سنی و میراث شیعی 36
- دوران تردید 39
- بنی امیه 41
- توجیه وتاویل 48
- قسمت اول 48
- قسمت دوم 52
- پیامبر و زنان 55
- علم حدیث بین متن و سند 59
- قسمت اول 59
- قسمت دوم 67
- صحابه 72
- اجماع 78
- بزرگ جلوه دادن شخصیتها 85
- کوچک کردن شخصیت امام علی 87
- قسمت اول 91
- عشره مبشره به بهشت 91
- قسمت دوم 101
- عمر 104
- قسمت اول 104
- قسمت دوم 112
- عثمان 114
- عوامل جذب 125
- طرح و ایده تشیع 125
- قرآن و عقل 126
- امام علی 129
- اجتهاد 134
- بنیاد مذهبی 135
- عصمت وغیبت 137
- دو اشکال در طرح تشیع 137
- جایگاه اشکال 138
- عصمت 144
- غیبت 149
- پس از تشیع 156
- شخصیت مصری 157
- قسمت اول 157
- قسمت دوم 164
- انجمن شیعیان 168
- قرآن - اگر عثمان قرآن هارا نسوزانده بود, بنی امیه وجودی نداشتند 170
- جمع قرآن 171
- 1تا91 175
- پی نوشتها 175
- 92تا182 187
- 183تا280 199
- 281تا303 213
ای_ن_ج_ا بود که دنبال نصوص و رویدادها ی تاریخ رفتم با ذهنی خالی ازمردان و شخصیت ها, و به عبارت روشن تر : نصوص را برتر از مردان قراردادم تا به حقیقت رسیدم .
آری , آن روش_ی ک_ه شاطبی در کتاب اعتصامش درباره حق وشخصیت ها, یادآور شده , آن را اجرا کردم , آیا مردان با حق شناخته می شوند یا حق بوسیله مردان ؟
و اگ_ر فقیهان اجماع کرده اند که مردان بوسیله حق شناخته می شوند, ولی این قانون در حقیقت وج_ودی ندارد, نه در میراث گذشته و نه در حقیقت امر, پس آنان این را شعار خود در ظاهر قرار دادن_د ول_ی در واق_ع , عکس آن را اجرا نمودند و همین فرق گذاشتن میان نص و مردان و تلاش ب_رای درک ن_ص _ ب_دون آن_ان _ م_را ب_ا حقیقت اسلام آشنا ساخت .
اگر به سخنان آنان و تفسیر و ت_وض_یحشان درباره نصوص و احادیث , بسنده می کردم .
وبه تفسیرهائی که بیشتر بوی سیاست از آن اس_ت_شمام می شد بسنده می کردم هرگز به این حقیقت نمی رسیدم .
من براستی از دایره وهم خ_ارج ش_دم وب_ه س_رزمین حقیقت رسیدم آنگاه که مسیر اسلام را پس از رسول خدا (ص )دنبال می کردم و آن را دوباره خوانی نمودم .
و سرانجام پس از سالهائی طولانی از سرگشتگی و گمراهی , آرام گرفتم ,آنگاه که قسمت پنهان ش_ده از تاریخ اسلام و حقیقت مسلمین بر رویم گشوده شد و در راه راست و صراط مستقیم قرار گرفتم .
ه_م_چ_ن_ان ک_ه نور اهل بیت جلوی رویم تابید, پرده های ظلمت پس
زده شدو راه راستین برایم گشوده شد و خود را در محدوده اسلام واقعی یافتم .
وآنچه در این کتاب قلم زده ام , سخن از بیوگرافی یا تجربه های شخصی خود نیست , بلکه سخن از ع_رض_ه ن_م_ودن واقعیت ها و رد بعضی استدلالهاو بیان حقایقی است که از مسلمانان پنهان شده است .