آنگاه هدایت شدم صفحه 70

صفحه 70

و ما شما را امتی میانه‌رو قرار دادیم که گواه بر مردم باشید.

از سخنانش خیلی به وجد آمدم و عجالتا از او تشکّر کردم و اظهار رضایت به گفته‌هایش نمودم. او هم کیف خود را باز کرد و کتابی را که دربارۀ عبد القادر گیلانی نوشته بود، به من اهداء نمود. سپس مرا دعوت به مهمانی کرد، من عذر آوردم و همچنان به سخنان خود درباره تونس و شمال آفریقا ادامه دادیم تا دوستم رسید و به خانه بازگشتیم و دیگر شب شده بود. و در حالی که تمام آن روز را به بحث و گفتگو و زیارت گذرانده بودیم و خیلی خسته و مانده شده بودم، خود را به خواب راحت سپردم.

صبح زود از خواب بیدار شدم، نماز خواندم و شروع به خواندن آن کتاب که درباره زندگی عبد القادر بحث می‌کرد، نمودم، و تا وقتی که دوستم بیدار شد نیمی از آن کتاب را مطالعه کرده بودم.

او پیوسته رفت و آمد می‌کرد و مرا دعوت به تناول صبحانه می‌نمود ولی پوزش می‌طلبیدم و تا کتاب را به آخر نرساندم از جای برنخاستم. و براستی که مجذوب آن کتاب شده بودم و مرا در مورد عقیده‌ام نسبت به گیلانی، مشکوک کرده بود که این شک چندان طولانی نشد و قبل از اینکه از عراق خارج شوم، بحمد اللّه، شکّم به یقین مبدّل گشت.

بدگمانی و تردید

در خانۀ دوستم سه روز ماندم که در طیّ آن، گذشته از استراحت، بسیار به فکر فرو رفته بودم و از آنچه شنیده بودم از اینان، شگفت‌زده شده بودم، گویا اینها برفراز کره ماه زندگی می‌کنند وگرنه چرا تاکنون هیچ‌کس از این مسائل افتضاح‌آور و ناجور با ما حرفی نزده بود؟ چرا من

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه