تاریخ فلسفه و تصوف صفحه 27

صفحه 27

سکنجبین می نوشد و در تابستان، کمتر غذای گرم تناول می کند. سیاح پیاده هم رانِ مرغ بریان شده را به دست گرفته به طرف دهان می برد و از زیر سبیل بلند به دندان گرفته می جود.

سر سفره، بازار مزاح و شوخی بسیار گرم شده و هر دو سه دقیقه صدای خنده مهمانان بلند می شود.

حاجی صمدآقا: آقای دکتر، خواهش می کنم این مباحثه را با حضرت آقا چند جمعه ادامه دهید تا هم به ما منت گذارید، هم حاجی خلیل آقا را به اجر بزرگ برسانید.

حاجی محمدعلی: به شرطی که آقای حاجی خلیل آقا سفره درویشانه بیندازد و غذاهایی که برخلاف طریقت است به ما ندهد. چون حضرت آقا فرمودند که اهل طریقت گوشت حیوانی نمی خورند و ازدواج نمی کنند.

هژبر فیلسوف: من هم یک شوخی بکنم. اجازه می دهید (با اشاره به حضرت آقا).

سیاح پیاده: بفرمایید. دمت گرم!

آقای هژبر: حضرت آقا خودشان مشغول صرف غذای گوشتی اند و با ران مرغ در جنگ و جدالند. گمان می کنم اگر امر ازدواجی پیش آمد کند، آقا بی میل نباشند.

سیاح پیاده با لب پر خنده، که حاکی از میل او بود، پاسخ داد: ما از مرتبه طریقت خارج شده و به حقیقت پیوسته ایم و به دوست واصل گشته ایم و واصل را حجابی و مانعی در کار نباشد؛ چون قطره که وقتی به دریا رسد، دریا شود.

دکتر حسین خان گفت: آن وقت که حضرت آقا گرسنه بودند، از این کلمات از ایشان بسیار می شنیدیم و حالا که پر معلوم است! صدای خنده بلند شد.

کراهت شارب گذاشتن

حاجی صمدآقا: حضرت آقا، این بلندی شارب با موی انبوه از خصوصیات اهل طریقت است؟

سیاح پیاده: این از علامت های بزرگ و آشکار ما اهل طریقت است و به یقین، کسانی که ریش خود را می تراشند، اگر در سلک اهل طریقت باشند، باید شارب داشته باشند.

حاجی محمدعلی: پس خوب بود هنگام صرف غذا فکری می کردند که آن را به جایی ببندند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه