مدیریت و فرماندهی در اسلام صفحه 79

صفحه 79

نتیجه این بی انض باطی و سرپیچی، این شد که «خالد بن ولید» با دویست تن که در کمین بودند، وقتی شکاف کوه را از پاسداران، خالی دیدند، به سرعت بر سر «عبداللّه بن جُبَیْر» تاختند و او و یارانش را کشتند، و از پشت سر به لشگر اسلام حمله آوردند، لشگر قریش نیز برگشت.

ناگهان مسلمانان از هر طرف خود را زیر شمشیر دشمن دیدند، نظم و هماهنگی آنها از میان رفت، در همین موقع افسر شجاع اسلام «حمزه سیّد الشّهداء» با جمعی دیگر از یاران دلیر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) به درجه شهادت رسیدند، و جز عدّه معدودی که پروانهوار اطراف رهبر خود را گرفته بودند، بقیّه پا به فرار گذاشتند.(1)

در این جنگ خطرناک کسی که بیش از همه فداکاری می کرد و هر حمله ای که از جانب دشمن به پیامبر می شد دفع می نمود، به اعتراف همه، علیّ بن ابیطالب بود.

علی(علیه السلام) با کمال رشادت می جنگید تا این که شمشیرش شکست; پیامبر شمشیر خود را که موسوم به «ذوالفقار» بود به علی داد; سرانجام پیغمبر در جائی سنگر گرفت، و علی(علیه السلام) همچنان از او دفاع می کرد.(2)

تا آن که طبق نقل بعضی از مورّخان، بیش از شصت زخم به سر و صورت و بدن او وارد آمد و در همین موقع بود که پیک وحی به پیامبر عرضه داشت:

«یا رَسُولَ اللّهِ هذهِ المُواساه; ای محمّد، معنای مواسات

همین است!»

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «اِنَّهُ مِنّی وَ اَنَا مِنْهُ، فَقال جِبْرِئیلُ وَاَنَا مِنْکُما، قالَ فَسَمِعُوا صُوتاً لاسَیْفَ اِلاّ ذُوالفَقار وَ لافَتی اِلاّ علیٌ...; علی از من است و من از اویم! و جبرئیل افزود: و من نیز از شما هستم; اینجا بود که صدائی شنیدند (که پیک وحی میان زمین و آسمان می گفت:) لاسَیْفَ إِلاّ ذُوالْفَقارِ وَلافتی إِلاّ عَلیٌ»(1)

پاورقی

1 سیره حلبی، ج 2، ص 238.

2 تاریخ کامل ابن اثیر، ج 2، صفحه 107 طبع بیروت سیرت رسول اللّه، ابن اسحاق همدانی، ج 2، ص686.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه