جلوه های نور صفحه 76

صفحه 76

س ه 17/11/64

هنگامه بامدادی

اگر بگوئیم که بامدادان را حال و هوای بهشتی است ، سخن به گزافه نگفته ایم ، اما این کیفیّت را درکی معصومانه و بلوغی در وارستگی می خواهد ، چه همه کس را درکِ همه واقعیّت ها میسّر نیست ، و هم چه بسیارند که مشام جانشان از رایحه بهشتی بی بهره و چشم انداز وجودشان را تاریِ گناهان فرا گرفته است ، بالاخص آنجا که همه ظرائف و لطائف از خدا سخن می گویند .

کودک را از سحرگاهان نوائی غریزی ، چون خروس سحری است ، و گوئی که با جنب و جوش و صدا و نگاهِ خود با فرشتگان و ستارگان سخن می گوید ، او هر بامدادان فریادِ شوق دارد و خیزشی از عمق جان ، تا آن هنگام که ، در تبعیّت از دیگران ، خوابِ شومِ صبحگاهی بر او طبیعتی دوم گردد .

کاش می شد که هر صبحگاه ، شبنم بامدادی را در آن هنگام که بر برگی از خرّمی نشسته است بنگریم ، و آن هنگام را که درخشش آفتاب ، در هر قطره شبنم ، آفتابی دیگر را به نظاره می نشیند .

شاید صبح از آن جهت زیباست که گناهکاران ، با آن همه گناهان ، همه در خواب اند و نسیمِ پگاه ، نفسِ راحتِ زمانه است .

صبح زیباست و هم کودک که در صبحِ زندگی است ، و کنکاش کودکانه اش نه همان است که ما می بینیم بلکه همه آن است که

او درک می نماید ، درکی در وراء آن همه خلوص و صفا و بی گناهی . اکنون به صبح جبهه برویم ، آنجا که انسانها از نو متولّد می شوند و نور علیه ظلمت می درخشد ، آنجا که سرزمین خداست و کلمه طیّبه نیست ؟ ! او باز قدم بر می دارد و خیره می نگرد ، بر قطرات خون و خاطرات عزیزان ، و همچنان ادامه می دهد و زمزمه عذاب و تباهی است که

س ه 10/12/64

سرآغاز

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه