تقابل فرهنگی در روابط بین الملل اسلام و غرب صفحه 3

صفحه 3

متفکرین و اندیشمندان عرصه روابط بین الملل در غرب، در مورد و اهمیت فرهنگ بسیار قلم فرسایی کرده اند. بر اساس رئالیسم که بارزترین و غالب ترین مکتب فکری در غرب است، فرهنگ در نظام بین الملل معاصر، متاثر از منطق قدرت و مملکت داری در هرج و مرج است و در مقایسه با این دو از اهمیت کمتر و جایگاه پایین تری برخوردار است. برخلاف نظر این متفکرین از جمله رنگر (Rengger)، تمامی کشورهای واقع بین ذاتا سیاستهایی را اتخاذ می کنند که مبتنی بر واقعیات و منافع ملی شان باشد. صرفنظر از تفکرات و عقاید متفکرین رئالیست، تاثیر فرهنگ بر نظام بین الملل به خوبی مشهود است. نظام بین الملل - که از ویژگیهای آن وجود کشورهای مستقل و آرای مربوط به حاکمیت کشورها بر سرنوشت خویش، موازنه قوا، دیپلماسی و بین المللی است - در اروپا همزمان با دوره رنسانس پایه ریزی شد و سپس به تدریج در قرنهای نوزدهم و بیستم، دیگر نقاط جهان را در بر گرفت. نظام نوین که در آن

بازیگران صحنه سیاست، کشورها بودند، جامعه ای بین المللی ایجاد کرد که بر مبنای تفکرات و آرمانهای فرهنگی اروپاییان استوار شده بود. جایگاه استراتژیک فرهنگ در نظام بین الملل به حدی است که آن را تاثیرگذار بر عملکرد کشورها و دولتها می دانند، چرا که وجود فرهنگهای مختلف به معنای وجود اختلاف و ناهمگونی است. جوامع مختلف خود را از یکدیگر متمایز می دانند و با این طرز تلقی به دیگر کشورها، فرهنگها و تمدنها با دید (بیگانه) و (غیرخودی) می نگرند که این نوع نگرش قدمتی به عمر تاریخ پیدایش تمدنها دارد.

زمان و چگونگی پیدایش واژه بیگانه

(جان اگنیو) (Agnew gohn) و (استوارت کربریج) (Corbridge Stuart) در کتاب مشترک خود درباره هژمونی در نظام بین الملل به اهمیت روندهای غالب در تاریخ و نحوه سازمان یافتگی نظامهای ژئوپولیتیکی حول ویژگیهای مکان، فضا و مردم مختلف اشاره می کنند. در دوران معاصر، یعنی از اواخر قرن پانزدهم تا قرن نوزدهم، تمدن اروپایی و طلایه داران آن، دست به بدعت گذاری زدند که این امر ساکنان دیگر نقاط جهان را تحت تاثیر قرار داد، تاثیر فاجعه آمیز و زیانباری که عواقب آن در حال حاضر و در آینده نیز دامنگیر این مردم ستم زده شده است، مردمی که به نام جهان سومی ها و عقب نگاه داشته شده ها معروفند. منظور از بدعت گذاری آن است که رهبران فکری تمدن اروپایی برای کلیه جوامع بشری سلسله مراتبی را از جوامع ابتدایی تا جوامع متمدن و مترقی (که البته به زعم خودشان تنها اروپاییان در این جرگه جای می گرفتند) قایل گشتند. همان گونه که ذکر شد، تمدن اروپایی که ریشه در

تمدن یونان و روم باستان داشت خود را نیز از سایر تمدنها می دید و تجلی این برتری را نیز در معرفی اصل (دولت -ملت) یا حاکمیت ملی می دانست. از این زمان بود که واژه (بیگانه) به جمع دیگر واژگان پیوست و همواره استعمال این واژه از سوی اروپاییان که پدید آورنده آن بودند، متضمن اهانت و بدبینی بود. پیدایش این نگرش موهن و تحقیرآمیز، تاثیرات بنیادینی بر سیاستهای اتخاذی غرب در قبال ملل به اصطلاح (بیگانه) داشت. از نظر اروپاییان قوانین (متمدن) جامعه بین المللی فقط در کشورهای اروپایی حکمفرما بود و در خارج از آن قاره، خبری از این قوانین نبود و همه در (توحش) بسر می بردند. اروپاییان نیز بی تحرک ننشستند، چرا که (هدایت) این (از قائله تمدن عقب مانده ها) را (رسالت) خود می دیدند که این مطلب در عمل ریشه در نیات جاه طلبانه و توسعه طلبانه آنان داشت و حاصلی جز استثمار و بردگی برای ملل (بیگانه) به ارمغان نیاورد. به هر حال، در اواسط قرن بیستم و با تضعیف استعمارگران پیروز در جنگ جهانی دوم و همچنین از هم پاشی استعمارگران مغلوب این جنگ، اصل رجحان اروپاییان بی اعتبار شد؛ البته حتی در حال حاضر نیز بسیاری غرب را سمبل تکامل یافتگی می دانند. از دیگر پیامدهای جنگ جهانی دوم این بود که طنین اختلافات فرهنگی در میان جنجالهای سیاسی جهان، میان بلوک شرق (به سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی سابق) و بلوک غرب (به سرکردگی آمریکا) کم رنگ شد. در این گیر و دار جایگاه فرهنگ تنزل یافته بود و آنچه اهمیت داشت پیروزی در نزاع

بین دو نوع اقتصاد سیاسی، یکی سرمایه داری لیبرال و دیگری سوسیالیسم دولت محور برای حذف یکدیگر از صحنه بود. طرفین درگیر نظریه های خود را به طور عمده در قالب شعارهای ایدئولوژیک بیان می داشتند و بر آن بودند تا پیروان بیشتری به دست آورند و از این رو در صدد تحمیل جهان بینی خود بر اساس سایر کشورها به خصوص کشورهای جهان سومی و غیرمتعهد برآمدند، بدون اینکه به ویژگیهای فرهنگی این کشورها اندیشیده باشند. در این دوران (بیگانه) کسی یا کشوری بود که در سلک یکی از این دو در نمی آمد.

با پایان یافتن جنگ سرد، نه تنها نوع دگرگونی ماهیتی در تضاد و اختلافات بین المللی پدیدار گشت، بلکه فرآیندهای دیگری که در آن زمان در حال نضج گرفتن بودند نیز در کانون توجهات قرار گرفتند. متعاقب برتری سرمایه داری و اقتصاد غرب بر اقتصاد دولت محور کمونیسم و نیز شکوفایی دموکراسی لیبرال و گسترش فناوری، بی سابقه ای به نام (جهانگرایی) پدیدار شد. (اگنیو) و (کربریج) جهانی شدن، این نظم ژئوپولیتیک نوین را در حدود و ثغور مناطق جغرافیایی نمی گنجید، تسلط (لیبرالیسم فرا ملی) چنین ابراز داشتند:

(ایدئولوژی نوین بازار (و یا دسترسی به بازار) از سوی برخی دولتهای قدرتمند لیبرال، نهادهای بین المللی و آنچه را که می توان در اصطلاح مدارهای سرمایه خواند، در شرف پایه ریزی است.)

با ظهور بازارهای جهانی، اغلب کشورها خواهان آن بودند که در آن سهمی داشته باشند. بسیاری از حکومتهای کشورهای در حال توسعه، الگوهای اقتصاد سوسیالیستی دولت محور را رها کرده، در صدد پیروزی از الگوهای توسعه اقتصادی غربی و جهانی بر

آمدند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه