- اشاره 1
- مقدمه مترجم 1
- مبارزه با استعمار فرهنگی 1
- زهد و خودپسندی 2
- تربیت و اصلاح جامعه 2
- سه داستان تارخی 2
- درسی از رفتار علی علیهالسلام 3
- توطئههای دشمن 3
- تمدن درپرتو تفکر و سازندگی 3
- توطئهها و راه حلها 4
- آگاهی سیاسی 4
- چگونگی تداوم انقلاب اسلامی 4
- خونسردی و نرمخوئی 5
- رویاروئی ما با جهان 5
- انسان و هدف 5
- طرح یک حکومت جهانی اسلامی 6
- نابرده رنج، گنج میسّر نمیشود 6
- نظم و انتظام در جامعه اسلامی 6
- تنظیم حوزههای علمیه 7
- قدرت جامعه 7
- تقوی و پرهیزگاری 7
- احیای آثار پیامبر اسلام (ص) 7
اشاره
کتابی را که پیش رو دارید در اصل بعنوان کتاب تألیف نشده، بلکه برگزیدهای از سلسله سخنرانیهای حضرت آیت الله العظمی شیرازی میباشد که در حدود بیست سال قبل در میان عدهای از طلاب علوم دینی حوزه علمیه قم به مناسبتهای مختلف ایراد شده و در همان وقت بصورت کتاب تنظیم شده و با نام نیازمندیهای جامعه اسلامی به چاپ رسیده، لذا خوانندگان محترم به مسئله زمان توجه داشته باشند. امیدواریم این مطالب نیز چون گذشته مورد استفاده شما عزیزان قرار گیرد.
مقدمه مترجم
مقدمه مترجم
زمان، با سرعت میگذرد، جامعه اسلامی میرود تا از خواب سنگینش بیدار شود، جهانیان کمکم اذعان کردهاند که دین اسلام، یک مکتب کامل بوده، و تمام عوامل پیشرفت جامعه انسانی را دارا است. هم اکنون مکتب اسلام به عنوان یک ایدئولوژی مترقّی که دارای سیاستی روشنبینانه و برتر است شناخته شده و افکار جهانیان به انگیزه پیروزی این انقلاب اسلامی و مردمی به سوی آن جلب شده است. مردم آگاه از ملل مختلف، به دنبال شناخت مکتب بهتر و منطقیتر رفته، و لذا روشنفکران به شناخت مسائل اسلامی در زمینههای مختلف روی آورده و خواهان آگاهی از مکتب اسلام و گفتههای دانشمندان اسلامیاند. متأسّفانه نویسندگان اسلامی که آشنائی با مسائل و نیازمندیهای دوران معاصر دارند افراد معدودی میباشند، و لذا مسائل زیادی از ایدئولوژی اسلامی، هنوز بیان نشده، تا جائی که بسیاری از جوانان مسلمان چنین میاندیشند که اسلام تنها یک دین عبادتی و روحانی است و نمیتواند خواستههای آنان را در زمینههای مختلف بویژه سیاسی، اقتصادی، اداری، جامعهشناسی و غیره اشباع نماید، در واقع این تفکر در اثر سستی مسلمانان میباشد و باید گفت: اسـلام به ذات خود نـدارد عـیبی هر عیب که هست در مسلمانی ماست! یکی از مسائلی که تا کنون کمتر پیرامون آن صحبت شده، نیازهای جامعه اسلامی است، دین مبین اسلام برای تشکیل مدینه فاضله اسلامی و انسانی و برای هماهنگ ساختن جامعه برنامههای ارزندهای بیان داشته، و این امر محسوسی است که بسیاری از آیات قرآن و روایات اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام به آن اشاره فرموده و در صورت پیاده شدن این برنامهها، انسان به اوج سعادت و نهایت ترقّی میرسد. متأسّفانه با اینکه مسلمانان از همه لحاظ غنی و نیرومند هستند در عین حال هیچ ندارند، چرا که از هر سو تحت انواع استعمار فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره قرار گرفته و به قول حافظ شیرازی: گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگـان لـب دریـا میکـرد استقلال کامل مسلمین امکان ندارد مگر در صورت بازگشت به اسلام اصیل، و رها کردن تمام باقیماندههای استعمار، در همه زمینهها از جمله زمینه فرهنگی.. باید میلیونها کتاب در سطح جامعههای اسلامی و غیر اسلامی پخش نمود.. تا فرهنگ و تمدّن فکری اسلام برای همگان روشن گردد، و لذا: برای آگاهی امّت مسلمان و به ویژه نسل جوان، برآن شدیم تا گلچینی از فرمایشات حضرت آیةالله العظمی سید محمد حسینی شیرازی را پیرامون صفات جامعه اسلامی، از سخنان اخلاقی، سیاسی و اجتماعی ایشان، به رشته تحریر در آورده و برای عموم انتشار دهیم. امیدواریم این خدمت ناقابل مورد رضای حضرت بقیّةالله الأعظم امام زمان (أرواحنا فداه) و گامی مؤثّر در خدمت به جامعه اسلامی قرار گیرد. انشاء الله تعالی
13 / رجب / 1402 هجری قمری محمد باقر فالی
مبارزه با استعمار فرهنگی
مبارزه با استعمار فرهنگی
قرآن کریم میفرماید: (هوالّذی بعث فیالأمیّین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین) (سوره جمعه: آیه 2). این آیه هدف از بعثت پیغمبر اسلام را بیان میکند که در سه عامل خلاصه میشود: 1 ـ برنامهریزی. 2 ـ اصلاح. 3 ـ تعلیم. در منطق قدیم عقیده بر این بود که هر انسانی دارای پنج نیروی نامرئی است که عبارتند از: الف: حسّ مشترک، که اشیاء را از راه یکی از حوّاس احساس میکنند. ب: واهمه، که معانی جزئی را درک میکند. ج: خیال، که این دو حسّ در آن طبقهبندی میشوند. د: حافظه، که صورت و معانی اشیاء را در ذهن نگاه میدارد. هـ: متصرّفه، که تنها در ذهن تصوّر میشود و همه چیز را درون ذهن میتواند بسازد و در آن تصرّف کند. دانشمندان روانشناس جدید میگویند: دستگاه روانی انسان دو طبقه دارد. یک: وعی، یا شعور و فهم. دو: لاوعی، یا لاشعور و ناخودآگاهی. انسان از بدو تولّد هرآنچه میبیند، میشنود، لمس میکند، و بالأخره هرچه را فکر میکند، تمام در آن طبقه ضبط میشود، منتها راهی نیست که در آینده اینها را تشخیص و از هم جدا سازد. مثلا کسی که همه نوع جنسی را در انباری بسیار بزرگ نگاه بدارد، اگر از او سؤال شود که در انبار چه هست؟ پاسخش روشن نخواهد بود، زیرا اجمالا میداند همه نوع جنس هست ولی آنها را یکایک نمیتواند جدا سازد. قرآن کریم میفرماید: (یومئذ یتذکّر الانسان و أنّی له الذّکری) (سوره فجر: آیه 23). روز قیامت انسان همه چیز را به یاد میآورد، تمام زندگی او مانند یک فیلم سینمائی از مقابل او با سرعت میگذرد، امّا دیگر پشیمانی سودی ندارد، در روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام آمده که: (در شب اول قبر ابتدا فرشتهای بنام (رومان) میآید و به انسان میگوید. هرچه در دنیا انجام دادهای بنویس، قلم تو انگشت دستت، دوات تو آب دهان و کفنت دفتر تو میباشد، اینجاست که انسان همه چیز را به یاد میآورد و تمام ریزهکاریها را مینویسد، پس از این فرشته، نکیر و منکر میآیند و سئوالات قبر انجام میشود). قرآن مجید میفرماید: روز قیامت نامه عمل انسان را به دست او میدهند، و شاید همین کفن انسان نامه عمل او باشد، آن را بدستش میدهند و میگویند: (اقرا کتابک... کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا) یعنی نامه عملت را بخوان و خودت در باره آن قضاوت کن. در هر صورت هم تئوری قدما و هم تئوری جامعهشناسان جدید به یک نتیجه میانجامد، باید دانست که انسان متوجه از نیروی شعور و فهم نور میگیرد و همواره پیش میرود، و انسان بدون توجه از نیروی مخالف آن که همان لاشعوری و نافهمی باشد بر تاریکی و ظلمتش افزوده میشود (هرگاه در لاشعورش بدی و تاریکی کاشته شده باشد). این به عنوان مقدمه مطلب بود، اما آنچه را که باید امروزه دانست این است که. استعمار به دو نحو با ما سر جنگ دارد: (اولاً) جنگ گرم و مسلحانه و (ثانیا) جنگ سرد فرهنگی، که جنگ اولی سلاح و وسایل آتشین و کشنده میخواهد و دومی آهسته، آهسته انجام میپذیرد، اما خطرش از جنگ مسلحانه به مراتب بیشتر میباشد، اینجا بد نیست مثالی بزنیم. هر بیماریای که انسان دچار آن شود، تمام یاختههای بدن با آن مبارزه میکنند، تا بالاخره بر میکرب آن چیره شده و بیماری رفع گردد، اما بیماری سرطان از شگفتآورترین بیماریهاست. چه اینکه هنگام نفوذ در یک سلول تمام سلولهای دیگر بدان خوش آمد گفته و غافل از اینکه این دشمن کشنده است، آن را به میان خود راه میدهند تا آنکه تمام بدن را گرفتار و سرانجام انسان را نابود کند. این درست مانند جنگ مسلحانه و جنگ فرهنگی است. در جنگ مسلحانه تمام نیروهای مملکت علیه دشمن بسیج شده و یکپارچه دفاع میکنند، لیکن متأسفانه در جنگ فرهنگی نه تنها دفاع نیست، بلکه خود جوانان مانند سلولهای سرطانپذیر، میکرب سرطان فرهنگی خارج را به خود راه داده و پیرو آن میشوند. چطور شد که در کشورهای اسلامی این همه احزاب شرقی و غربی یا چپگرا و راستگرا هست؟ و تمام پیروانشان جوانان و اهالی همان کشورهایند؟. چرا احزاب وابسته در کشورهای ما آزاد اما احزاب اسلامی نمیتوانند در کشورهای بیگانه آزادانه فعالیت کنند؟ شخصی سئوال میکرد: آیا جایز است کمونیستها در جمهوری اسلامی ایران فعالیت آزادانه داشته باشند یا خیر؟ اینجانب در پاسخ گفتم: نه و دلیل منطقی آن خیلی آشکار است، زیرا این آقایان کمونیست خودشان آزادی را به عنوان هدف قبول ندارند، و در قانون اساسی شوروی آمده که رژیم حاکم از کارگران تشکیل یافته و بایستی دیکتاتور باشد و لذا از آن به (دیکتاتوری پرولتاریا) تعبیر میکنند، آنان میخواهند آزادی را وسیلهای برای نیل به اهدافشان قرار داده و آنرا آلتی برای دیکتاتوری و محو آزادی بنمایند. وانگهی چرا کشورهای کمونیستی به هیچ حزب و گروهی چه اسلامی و چه غیر اسلامی اجازه فعالیت نمیدهند؟ اما وابستگانشان توقع دارند که در کشورهای ما آزاد باشند؟ و همچنانکه ما در کشور اسلام به حزب آمریکائی اجازه فعالیت نمیدهیم به احزاب کمونیستی هم باید اجازه ندهیم. و حال ببینیم برای مبارزه با استعمار فرهنگی چه باید کرد؟ راه حل اصلی و اساسی این است که جوانان ما از دوران کودکی تربیت اسلامی شوند، و این بسیار سودمند خواهد بود، زیرا مغز کودک همانند نوار ضبط صوت هرچه احساس کند ثبت میکند. البته برای تربیت اجتماعی کودکان راههای مختلفی هست مانند: 1 ـ تشکیل مجالس وعظ و ارشاد. هرکس در خانهاش یک مجلس هفتگی تشکیل دهد حتی اگر یک نفر هم بیاید خوب است، چه بسا همین کودک نشسته در گوشه مجلس در آینده یک شخصیت بسیار مهم شود، و انسان نباید زود ناامید شود، بلکه با ارادهای قوی کارش را دنبال کند تا به هدفش نائل آید، پیامبر عالیقدر اسلام از خودشان آغاز کردند، در کعبه به تنهائی نماز میخواندند و بعد تنها حضرت علی (علیه السلام) و حضرت خدیجه به وی اقتدا میکردند، و با آنهمه تلخیها ساخت و مأیوس نشد تا سرانجام موفق شد، و امروز اسلام شرق و غرب را فراگرفته. در احوال و خاطرات هیتلر آمده که حتی کودکان نوزاد را در داخل حزب نازی میکرد، و با اجازه مادرانشان برای کودکان کارت عضویت صادر مینمود، و عقیده داشت که بچه را باید از روز تولد تربیت نمود و هرآنچه در کودکی احساس کند بر نوار مغزش ضبط میشود. ولذا اسلام فرموده که در دو گوش نوزاد اذان و اقامه گفته شود. و این مسئله اثر عجیبی دارد و کودک را مسلمان و یا اگر مسلمان هم نباشد مایل به دین اسلام پرورش میدهد. یک صابئی در شهر مقدس کربلا نزد ما آمد و پرسشهائی در باره دین اسلام نمود، و بالاخره مسلمان شد، من از اوضاع و احوال او سئوال کردم؟ وی در پاسخ گفت: روز تولد همسایهای مسلمان و روحانی داشتیم، مادرم قنداقه مرا نزد او برد، و خود مادرم نقل میکند که آن روحانی عبارتهائی را که مسلمانان برای نوزادانشان میخوانند در دو گوش من خواند، من از بدو کودکی مسلمانان را دوست داشتم. در مجالس مذهبی و به ویژه سوگواری امام حسین (علیه السلام) شرکت میکردم، تا بالاخره الان نزد شما به شرف اسلام نائل آمدم. پس تشکیل مجالس دینی و مذهبی لااقل این فایده را دارد، و مقصود از روایت (رحم الله من احیی ذکرنا یا امرنا) یعنی خدای رحمت کند کسی را که یاد ما را زنده نگاه دارد. همین معنی را میرساند. و لذا استعمارگران این همه از روحانیون گریزانند چون هرچه مجالس وعظ و ارشاد باشد توسط روحانیون اداره میشود، میرزا ملکم خان که یکی از مزدوران استعمار در دوران ناصرالدین شاه بود میگوید. (تا آخوندها هستند ایران جلو نخواهد افتاد) البته به نظر او و اربابانش! 2 ـ بایستی در مقابل فکر و ایدئولوژی بیگانگان ما هم بتوانیم به جوانانمان فکر بدهیم، و در برابر جنگ فرهنگی دشمن لااقل از خود دفاع کنیم. این را باید بپذیریم که جوان فکر میخواهد و دنبال آن است که مغز به کار افتادهاش را اشباع کند، اگر ما به وی خوراک فکری ندهیم مجبور است که از خوراکهای رنگارنگ دیگران استفاده کند، ما نباید چشم انتظار معجزه باشیم. باید واقعا کار کنیم. چون سنت خدا بر این نهاده شده که دنیا برای زحمتکشان باشد، دنیا دار امتحان است و قرآن کریم میفرماید. ما به هرکس در این دنیا فرصت دادهایم که کار کند. ما باید با کمال خونسردی و بدون عجله و تهور تا میتوانیم مجلههای اسلامی، کتابها و نشریات حاوی ایدئولوژی مکتب اسلام را گسترش بدهیم، و با این کار میتوانیم نسلها را مسلمان بار آوریم. در غیر این صورت امروزه داد و قال و فحش و ناسزا هیچ اثری ندارد. چون دشمن با نقشه وارد کارزار شده، و پیوسته پیش میرود، و ما تا نقشه و نظم و برنامهریزی دقیق نداشته باشیم نمیتوانیم در برابر دشمن ایستادگی کنیم، پس طبق آیهای که قبلاً ذکر شد نخست برنامهریزی باید از روی دقت صورت پذیرد.