- انوار حسيني() 1
- رهايي بخشي مردم از جهالت 2
- ويژگي هاي منحصربه فرد 2
- مسئوليت همگاني 5
- اهميت زبان در دستگاه سيدالشهدا عليه السلام 5
- تأثير كردار پيش از گفتار 5
- امر به معروف ونهي از منكر 6
- هدايت جهانيان به بركت امام حسين عليه السلام 7
- پرهيز از ياري ستمگران 7
- پادشاهان جائر 8
- عبرت آموزي از ستمگران 9
- توكل به خداي سبحان 10
- توكل وكوشش 11
- مهرورزي با دشمن 12
- پي نوشتها 13
در روايت آمده است: امام حسين عليه السلام در روز عاشورا به كسيكه خبر دستگيري پسرش را شنيد، شيئي باارزش دادند تا براي آزاد كردن فرزندش هزينه كند().
اين جريان بيانگر اين مطلب است كه روز عاشورا اشياي فراواني نزد اهل بيت عليهم السلام موجود بوده به گونهاي كه وقتي دشمنان به خيمههاي حضرت حمله كردند همه آنها را به غارت بردند. چنين نبود كه در خيمهها صرفاً كوزهاي شكسته يا مشكي خشك واز اين قبيل اشياء موجود باشد. در تاريخ آوردهاند كه خانهاي در كوفه نبود مگر اين كه بعضي از اموال غارت شده از اهل بيت عليهم السلام در آن يافت شد. از اين همه روشن ميشود كه امام حسين عليه السلام چندان بدون وسائل ومقدمات به كربلا نيامده بودند.
توكل وكوشش هر كدام در جاي خود ميباشند واين دو نه تنها با هم ناسازگار نيستند كه در عين سازگاري قرار دارند.
مهرورزي با دشمن
از ديگر آموختههاي عاشورا، مهرورزي با دشمن است. حضرت سيدالشهدا عليه السلام هنگام ملاقات با حر ولشكر خسته وتشنه او ميتوانستند صرف كمترين اشاره آنان را از پا درآوردند، به ويژه اين كه حضرت از لحاظ عِدّه وعُدّه وسازوبرگ آمادهتر بودند ورعايت همه جوانب را كرده بودند وسپاه مقابل خسته وتشنه بود وتاب نبرد نداشت ودر صورت بروز درگيري بيشك به سادگي از پا در ميآمدند. وكافي بود حضرت اشاره كنند تا در زماني اندك وطيّ نبردي آسان همگي كشته يا اسير شوند، ولي حضرت نه تنها چنين نكردند، بلكه آنان را با تقديم آب گوارا زنده كردند وخود واسبان شان را سيراب نمودند.
حر راه را بر امام عليه السلام بست واجازه حركت نداد واظهار داشت مأمور است تا حضرت را متوقف كند ونگذارد به حركت ادامه دهند. هر چند حر پاك طينت بود وبرخورد تندي با حضرت نكرد، اما به هر حال دشمن بود. كافي بود حضرت به آنان آب ندهد تا همگي از تشنگي هلاك شوند. حضرت سيدالشهدا عليه السلام از خودشان دفاع ميكردند ولي منطق حضرت چنين نبود كه هر كس دشمن ماست بايد هلاك شود. منطق پيشوايان ما منطق هدايت افراد ونجات دادن انسانها بود. در حقيقت آنان حتي نسبت به دشمنان خود نيز در نهايت مهرورزي بودند وتمام كوشش آنان اين بود كه دست كم يك نفر از سپاه مقابل را به راه حق، هدايت كنند واز آتش دوزخ برهانند. اين ماجراهاي تكان دهنده وعبرت آموز حاوي درسهاي بسيار ژرف وانسان سازي است كه تأمل در آنها هشياري ميآفريند.
بايد بكوشيم اين منطق فوق العاده انساني را به گوش جهانيان برسانيم. وبه دنيا بفهمانيم كه اسلام پر از مهرورزي، مروت وانسانيت به تمام معنا ودر بالاترين حدود است. اگر موفق شويم اين تعاليم نوراني را به جهانيان برسانيم هدف حضرت سيدالشهدا عليه السلام كه: «رهانيدن از گمراهي» است، بيش از پيش تحقق پيدا ميكند. نه تنها غير مسلمانان، كه بسياري از مسلمانان هنوز از بسياري از اين مطالب به درستي آگاهي ندارند. در روايتي صحيحه، امام رضا عليه السلام به اباصلت() كه از ثقات است فرمودند:
رَحِمَ اللهُ عَبْداً أحيا أَمْرَنا؛ خدا رحمت كند كسيكه ياد ما را زنده كند.
اباصلت ميپرسد: چگونه ميتوان امر شما را احيا كرد؟ حضرت پاسخ دادند:
يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَيُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإنَّ النّاسَ لَوْ عَلِموا مَحَاسِنَ كَلامِنَا لاَتَّبَعُونا()؛]به اينكه [علوم ما را ياد بگيرد وبه مردم بياموزد، چرا كه اگر مردم زيباييهاي كلام ما را بدانند]به يقين[از ما تبعيت خواهند كرد.