ایده پردازی و موضوع یابی رسانه ای (تولید ملّی؛ حمایت از کار و سرمایه ایرانی) صفحه 58

9. داستان ها

9. داستان ها

ایده های تولید و اقتصاد در مطالب داستانی

موضوع کلی: داستان ساختن سد یأجوج در قرآن

خلاصه داستان:

داستان ساختن سد یأجوج مربوط به ذوالقرنین است. ذوالقرنین که نام اصلی اش «عیاش» است، بعد از نوح اولین شخصی است که بر شرق و غرب زمین حکم راند و بنابر کلام الهی، خداوند دانش و قدرتی به او عطا کرده بود تا چیزی را که اراده می نمود، در اختیار گیرد.(1)

ذوالقرنین در راه گسترش فتوحات خود شب و روز می کوشید تا به سرزمینی در بین دو کوه سر به فلک کشیده رسید. در این سرزمین مردم در آسایش زندگی می کردند که زبان تکلم آنان مفهوم نبود و در جوار آنها قومی مفسد و ستمگر می زیستند. این قوم وحشی و متجاوز و در عین حال گمراه کننده، قوم یأجوج و مأجوج(2) بودند.

مردم ناحیه ای که ذوالقرنین در میان آنها بود، چون دریافتند ذوالقرنین پادشاهی نیرومند و مقتدر است و حدود سلطنت او گسترده و سپاهیانش فراوانند، به او پناه بردند. آنها به ذوالقرنین گفتند: میان ما و قوم یأجوج و مأجوج، تنها کوهی فاصله انداخته است. اگر آنها بر ما مستولی شوند، به ناچار باید شهر خویش را ترک گوییم و آنها تمام چارپایان را می درند و آنها از ذوالقرنین خواستند تا سدی بین آنان و قوم یأجوج و مأجوج بنا کند و سرزمین ایشان را از یکدیگر جدا سازد و از تجاوز آنان جلوگیری کند. آن قوم در ادامه خواهش خود گفتند: «حاضریم برای بنای سد، تو را یاری دهیم و هزینه آن را در اختیار تو بگذاریم».

ذوالقرنین که خدا ذات او را با نیکی سرشته و خلقت او با خیر آمیخته بود و گنج های زمین و منافع آن را در اختیار وی گذاشته بود، خواهش آنان را پذیرفت و اموال آنان را نیز بازگرداند و گفت: «آنچه خدا به من عطا فرموده، بهتر است. سپس از آنان خواست که به وی کمک کنند و در عمل سدسازی مشارکت نمایند تا کار را شروع نماید».

ذوالقرنین به مردم آن ناحیه دستور داد تا با شکافتن دو کوه نزدیک خود به معدن آهن و مس برسند و آنها را استحصال کنند. ابتدا کار تراشیدن آهن و مس مشکل می نمود تا آنکه به دستور ذوالقرنین، معدن الماس نیز کشف شد و از آن ابزاری برای ادامه کار