میزان شناخت صفحه 1

صفحه 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به اهمیت و ارزش بینش و شناخت و این که شناخت صحیح مهمترین امتیاز انسان است . مروری به اختصار به میزان شناخت در اهمّ مکتبهای بشری نموده و سپس با ارائه میزان صحیح به مقایسه بعضی از نتایج روشها می پردازیم .

با این که ارزش و سندیت ادراک و تعقل فی الجمله مورد قبول مکتبهای مختالف است ، با این حال دانشمندان و تحقیق کنندگان در حقایق هستی و جهان ، به میزان های گوناگون برای شناخت صحیح نظر داده اند .

مکتب مادیون:

میزان رسیدگی به واقع و حقیقت در نظر مادیون، حس و تجربه است. اینان می گویند افکار و آرائی که بر اساس تجربه و حس مشخص گردیده است مورد قبول است و بس.

در جواب نظریه فوق با توجه به این که حواس نقش مهمی در رسیدن به بسیاری از حقایق دارد تا آنجا که گفته اند: « من فقد حساً فقدْ فقدَ علماً». (1)

دلایل متعددی بطلان گفتار مادیون را روشن می سازد که اکنون بعضی از آن ها را متذکر می شویم:

الف خطای حواس از مسائل بدیهی و قطعی و مورد قبول همه است. بنابراین حس خود نیازمند به میزان و وسیله سنجش دیگری است.

ب قواعد و قوانین کلیه ای که در علوم مختلف مانند حساب و هندسه، طبیعیات و سایر علوم مورد قبول همه عقلاست کلی است، در حالی که تمامی افراد آن قوانین، یک به یک حس نشده و به وسیله حس بررسی نشده است.

مکتب صوفیان

در نظر متصوفه با توجه به ارزش درک و تعقل در بسیاری از مسائل عادی، میزان شناخت و وسیله رسیدن به واقعیت های جهان، کشف و مکاشفه است و گویند: « پای استدلالیان چوبین بود».

اینان معتقدند که بسیاری از حقایق مهم هستی را جز با کشف و شهود نمی توان فهمید و لذا اهل استدلال را در بسیاری از مسائل عاجز و راجل دانسته و می گویند راه رسیدن به آن حقایق مهمه « طور وراء طور العقل». (2)

نظریه این گروه نیز مخدوش و ناتمام است. با توجه به این که احیاناً کشف و شهود می تواند حقیقتی را بیابد ولی نمی تواند میزان رسیدن به حقایق باشد؛ زیرا:

اولاً: در بسیاری از موارد، مکاشفه افراد با یکدیگر متفاوت و متضاد است. بنابراین برای تمیزِ درست از نادرست به میزانی غیر از مکاشفه نیازمند خواهد بود.

ثانیاً: احتمال این که آنچه در مکاشفه مشاهده شده است اثر همان ریاضت ها و مقدمات مکاشفات باشد، نه رسیدن به واقع؛ بسیار است مانند آثاری که از استعمال بعضی از ادویه حاصل می شود که اثر ادویه است نه بیانگر واقع. (3)


1- - هرکس یکی از حواس خود را از دست دهد علمی را از دست داده است.
2- - حالت و گونه ای است به غیر حالت و گونه عقل.
3- - ثالثاً: بسیاری از کشف ها با مسائل یقینی و قطعی ما مخالف است، پس نمی تواند میزان باشد. مانند کشف محیی الدین بن عربی که در فص داودیه از فصوص الحکم می گوید: « و لهذا مات رسول الله(ص) و ما نصّ بخلافه عنه إلی أحد و لا عینه لعلمه أنّ فی أمته من یاخذ الخلافه عن ربّه فیکون خلیفه عن الله مع الموافقه فی الحکم المشروع. فلما علم ذلک – ص- لم لحجر الامر. صاحب کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 410، پس از شرح عبارت فوق در پاورقی می گوید: شک نیست که رسول الله برای خود وصی تعیین فرمود و آن امیرالمؤمنین علی(ع) بود چنانچه شک نیست که رسول الله در حین ارتحال تعیین خلیفه نفرمود، زیرا چون قلم و کاغذ خواست، عمر گفت: کتاب خدا ما را کافی است « و انّ الرجل لیهجر» و کار به مشاجره و نزاع در حضور رسول الله کشید به تفصیلی که در کتب فریقین مذکور است. در عین حال رسول الله می دانست که در میان امتش کسی هست که خلیفه است و اوست که در حقیقت جانشین آن جناب است و اگر خیلی جمود و سماجت در ظاهر لفظ بشود باید گفت که شیخ صاحب عصمت نبود ، و در اول کتاب تصریح کرد که گفت من رسول و نبی نیستم ولی وارثم و حارس آخرتم و چون صاحب عصمت و رسول و نبی نیست، کشف او را که اخذ از حق تعالی است به حسب معتقد و سوابق انس و الفت اشتباهی روی آورد.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه