اندیشه در اسلام صفحه 222

صفحه 222

هم او را نشناختند. آن طور که نقل شده، قریب به چهل سال از جریان انداختن یوسف به چاه گذشته بود و چهره ایشان خیلی فرق کرده بود (ایشان در آن زمان حدود پنجاه سال داشت). در این سفر، ایشان رو به برادرانش کرد و فرمود:

«قٰالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مٰا فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جٰاهِلُونَ ». (1)

گفت: آیا زمانی که نادان بودید، دانستید با یوسف و برادرش چه کردید؟

تا عزیز مصر نام یوسف را برد، این ده برادر ماتشان برد که حاکم مملکت مصر که منطقه زندگیش با منطقه کنعان فاصله زیادی دارد، از ماجرایی که جز ما کسی از آن خبر ندارد چگونه خبر دارد و یوسف را از کجا می شناسد؟ لذا، پرسیدند:

«قٰالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ» .

گفتند: شگفتا! آیا تو خود یوسفی؟

«قٰالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِی » .

گفت: من یوسفم و این برادر من است.

تعجب دیگر برادران او از این بود که چگونه کسی که در چاهش انداخته بودند عزیز مصر شده است؟ او در پاسخ تعجب ایشان گفت:

«قَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَیْنٰا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللّٰهَ لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ». (2)

همانا خدا بر ما منت نهاده است. بی تردید هر کس پرهیزکاری کند و شکیبایی ورزد، پاداش شایسته می یابد؛ زیرا خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

آنچه موجب شد من عزیز مصر شوم این بود که زلف زندگیم را به هیچ گناهی گره نزدم؛ نه گناهان بیرونی و نه گناهان درونی که خیلی خطرناک تر از گناهان بیرونی هستند (مثل کبر، ریا، غرور، حسد)؛ دیگر اینکه در دینداری ثابت قدم ماندم و حوادث و جریانات تلخ و شیرین نتوانست مرا از مدار دین خارج کند. (3)


1- (1)) . یوسف، 89.
2- (2)) . یوسف، 90.
3- (3)) . قصص الانبیاء راوندی، ص 134: ... فدخلوا علی یوسف بکتاب ابیهم، فاخذه وقبله وبکی، ثم اقبل علیهم فقال: (هل علمتم ما فعلتم بیوسف واخیه) قالوا: اانت یوسف ؟ (قال: انا یوسف وهذا اخی) وقال یوسف: (لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم) و (اذهبوا بقمیصی هذا) بلته دموعی (فالقوه علی وجه أبی واتونی باهلکم اجمعین).. فاقبل ولد یعقوب علیه السلام یحثون السیر بالقمیص، فلما دخلوا علیه قال لهم: ما فعل ابن یامین؟ قالوا: خلفناه عند اخیه صالحا، فحمد الله عند ذلک یعقوب وسجد لربه سجده الشکر واعتدل ظهره، وقال لولده: تحملوا إلی یوسف من یومکم، فساروا فی تسعه ایام إلی مصر، فلما دخلوا اعتنق یوسف اباه ورفع خالته، ثم دخل منزله وادهن ولبس ثیاب الملک، فلما راوه سجدوا شکرا لله، وما تطیب یوسف فی تلک المده ولا مس النساء حتی جمع الله لیعقوب صلوات الله علیه شمله.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه