- دیباچه 1
- پیش گفتار 2
- اشاره 4
- فصل اول: برادری در قرآن 4
- 1. برقراری صلح 5
- 2. وحدت، زمینه برادری است 7
- 4. نماز و زکات؛ شرط برادری 8
- 3. دعا برای برادران دینی 8
- فصل دوم: سیر تاریخی اخوت در اسلام 9
- نخستین عقد برادری 9
- نخستین عقد برادری عمومی 10
- پیوند برادری در مدینه 12
- عقد برادری در سال نهم هجرت 14
- عقد برادری در روز مباهله 15
- فصل سوم: عقد برادری پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام 17
- پیش از هجرت 17
- در یوم الدار 17
- پس از هجرت 18
- تواتر تاریخی برادری پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام 21
- منکران این واقعه 25
- اشاره 27
- چرا علی علیه السلام ؟ 27
- 1. پیوند آسمانی 28
- 2. بیان عظمت و شایستگی جانشینی حضرت علی علیه السلام 29
- 3. تنها همپایه پیامبر صلی الله علیه و آله 30
- الف) اهداف مقطعی (ناظر به جامعه آن روز عرب) 32
- 1. آمادگی برای پی ریزی حکومت اسلامی 32
- فصل چهارم: اهداف پیامبر از ایجاد اخوت میان مسلمانان 32
- اشاره 32
- 2. کمک اقتصادی به مهاجران 33
- 3. جانشینی پیوند ایمانی به جای پیوندهای قومی و نژادی 36
- 4. از بین بردن کینه ها و دشمنی ها 38
- 1. برقراری مساوات و برابری 40
- ب) اهداف کلان (ناظر به جامعه مسلمانان) 40
- اشاره 40
- 5. زدودن غربت و تنهایی مهاجران 40
- مساوات در اسلام 41
- خاستگاه مساوات در اسلام 42
- 2. برقراری تعاون و تکافل اجتماعی 46
- 1. پیوستگی ایمان و عمل 49
- فصل پنجم: حقوق برادران دینی 49
- 2. اهمیّت ادای حقوق برادران 49
- 3. حقوق برادری 51
- الف) برآورده کردن نیاز دیگران 51
- ب) آنچه برای خود دوست دارد، برای دیگران نیز دوست بدارد... 53
- ج) مهربانی و خوش رفتاری 54
- د) عیب پوشی 55
- ه_) دیدار، معانقه و مصافحه با برادران 56
- و) عفو و گذشت 58
- ز) حقوق دیگر 59
- امام خمینی (ره): 61
- فصل ششم: سخنان بزرگان 61
- مقام معظم رهبری: 62
- شهید مطهری: 62
- 1. نگرش مادی به زندگی 64
- فصل هفتم: موانع و آسیب های تحکیم روابط برادرانه 64
- اشاره 64
- 3. نبود تبلیغات لازم 65
- 2. کمبود الگوهای مناسب 65
- 4. بی توجهی به ارزش های دینی 67
- توصیه های کلی 71
- پیشنهادهای برنامه ای 72
- پرسش های مسابقه ای 72
- پرسش های کارشناسی 74
- پرسش های مصاحبه ای 74
- کتاب نامه 76
_ هرکه را با ما نیست، علیه خود می شماریم و هرکه را علیه خود می شماریم معاند می پنداریم.
_ استادانه و با نگاه عاقل اندر سفیه به مخالفانمان می نگریم و آنان را مشتی جاهل و مغرض می شماریم.
_ آنچه را نمی دانیم یا درک نمی کنیم، رد می کنیم و هر چه را رد می کنیم، «جمله باطل» یا عین کفر و گمراهی می شماریم.
_ در هنگام ضعف و ضرورت، طرفدار اتّحادیم و بر اشتراکاتمان انگشت می نهیم، ولی در هنگام قدرت و بی نیازی، نیم نگاهی به دیگران نمی کنیم و بر اختلافاتمان تکیه می کنیم.
_ با آنکه مخالفیم، همه فضایلش را منکریم و یا از اعتراف به فضایلش خودداری می ورزیم و درباره اش سکوت می کنیم.
_ در سخن، خود را اسلام ناطق و تجسّم اسلام معرّفی نمی کنیم، ولی در عمل چنین می کنیم: فکر و سلیقه خود را عین اسلام می دانیم و مخالفان خود را مخالفان اسلام یا منحرفان از آن می شماریم.
_ همه مردم را با کلیشه «خوب یا بد» و تمامی اندیشه ها را با کلیشه «درست یا غلط»، به دو دسته تقسیم می کنیم. به دیگر کلام، هر که و هر چه را «سیاه یا سفید» می شماریم و به حدّ وسط و میانه ای قائل نیستیم و کسی و چیزی را خاکستری نمی بینیم و مطلق بین و مطلق گو هستیم.
_ در سخن، «همه با هم» می گوئیم و در عمل، «همه با من» می خواهیم.
_ به کوچک ترین دستاویزی یکدیگر را تخطئه و طرد می کنیم. گاه بدین هم بسنده نمی کنیم تا این که یکدیگر را تفسیق و تکفیر کنیم.
_ زود خشم و دیر آشتی هستیم و کمی جاذبه و بسی دافعه داریم.