- دیباچه 1
- پیش گفتار 3
- رنگین کمان ستاره و سرود 4
- افق های آبی خیال 7
- خاک ز عطر قدمت مست شد 9
- چشم در چشم سکوت 11
- فرصتی برای گریستن 16
- بوی گل یاس 19
- در معبر غدیر 31
- ارّابه شکسته واژه ها 36
- سپهدار لشکر عشق 40
- پنجره ای برای تنفّس 47
- در اندیشه اتّفاقی سپید 55
- بر سواحل بغض های منتشر 61
- مسیح علیه السلام، مبشر مسیا صلی الله علیه و آله وسلم 78
- ای ماه خوب خدا، رمضان! 94
- شب های بی ستاره 96
- باده ای از خمّ غدیر 99
- زندانیِ بزرگ بصره و بغداد 103
- فصلی از نِی و ناله 106
- حقیقتی به گونه رؤیا 109
دیباچه
دیباچه
سلام بر لطف لطیف نامتان!
سلام بر عطر نجیب معصومیتتان که مشام جان را می آشوبد.
سلام بر اشرف مخلوقات هستی و خاندان پاکش که نشانه های فضیلتند؛
ای گل های سرسبد آفرینش!
شکوه نامتان را درود.
ای اهل بیت رسول روشنی!
اگر ستارگان، امان آسمانند، شما اَمان کون و مکانید؛ مگر نه آن که خداوند، به رسول آب و آیینه فرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک»؟
تربتتان، تکه ای از خاک بهشت است و دستان نیازمان، همواره بر مشبک های ضریح شما دخیل بسته اند؛ چه غربت آشنایی دارد حتی مزار بی نشانتان!
اعجاز عشقید و معصوم ترین واژه آفرینش. دل های خالص، با محبت شما می تپند و همه وجودمان، همواره با ذکر «أللهم صل علی محمد و آل محمد» معطّرند.
اینک در انتظار آخرین خورشید، دستان بغض، گلویمان را می فشارد و اشک هامان، چکه چکه از چشم ها فرو می چکند.
شکوفه ها پلک می گشایند؛