- سخن مجمع 1
- اشاره 3
- اشاره 13
- اشاره 13
- طلحه 13
- طلحه با پیامبر 14
- طلحه با ابوبکر 15
- طلحه در زمان عمر 17
- طلحه با عثمان 19
- مروان و خونخواهی عثمان 23
- اشاره 24
- زبیر 24
- زبیر از دید عمر 26
- موضع عثمان در برابر زبیر 27
- تذکر امیر المؤمنین علیه السلام 28
- پایان کار زبیر 31
- طلحه و زبیر زیر ذرهبین 34
- اشاره 36
- عایشه در زمان عثمان 36
- در سومی اشتباه کردی 40
- عایشه با امیر المؤمنین علیه السلام 43
- شادی و نواختن دف 46
- سجدۀ شکر 49
- آغاز خیانت و پیمان شکنی 50
- ناکثان به حرکت در میآیند 55
- دو موضع متفاوت 59
- حفصه و عایشه؛ نبرد مشترک 61
- سگهای حَوأب 63
- قیام برای اصلاح 74
- جنگ جمل اصغر 77
- نامۀ مادری به فرزندش 79
- عایشه فرماندهی میکند 80
- اتمام حجت با سپاهیان جمل 81
- مسلم، اسمِ با مسمّی 83
- گویا مقدار بیت المال را میدانست 94
- ایثار 95
- بخشی از خطبۀ امام در بارۀ سران جمل 95
- درستیِ کلام رسول خدا 96
- اشاره 98
- دعوت به بیعت و فرمانبرداری 99
- خریدن دین و وجدان 101
- وای بر کمفروشان 108
- معاویه 113
- دشمنی و کینۀ معاویه با پیامبر 116
- تمام همت معاویه ریاست و حکومت بود 118
- پستی و حقارت 121
- عمرو بن عاص 122
- پیامبر از سرِ هوس سخن نمیگوید 128
- قهرمانی که عورتش سلاحش بود 132
- ابوموسی اشعری 134
- ابوموسی مردم را از یاری علی باز میدارد 138
- مغلوب خود شد 144
- اشعری در کلام علی علیه السلام 146
- شیخ جاهطلب 149
- دلهای شبیه به هم 150
- علی علیه السلام در مسیر صفین 151
- اخلاق کریم 155
- تبلیغات گمراهکننده، دعوت به تباهی 157
- اشخاص بیسابقه با پسر هند 162
- به نامی بخوانشان که خدا نامیده 166
- قضیّۀ حکمیت 178
- صلح حدیبیّه تکرار میشود 184
- نمایش زیبای سگ و الاغ 188
- راستیِ سخنِ پیامبر 191
- اشاره 193
- نادانی و جدل 199
- قباحت و زشتی 204
- سخن پیامبر صلی الله علیه و آله، سخن حق 217
- روایات برگزیده 221
- پاسخی گذرا به سخنی نادرست 227
- آرا و عقاید ابن ابیالحدید 228
اتمام حجت با سپاهیان جمل
هنگامی که دو سپاه در روز جمل در برابر یکدیگر صف کشیدند، علی علیه السلام به سپاه خود فرمود:
لا یَرْمِیَنَّ رَجُلٌ مِنْکُمْ بِسَهْمٍ وَ لا یَطْعَنُ أحَدُکُمْ فِیهِمْ بِرُمْحٍ حَتَّی اُحْدِثَ إلَیْکُمْ وَ حَتّی یَبْدَءُوکُمْ بِالْقِتَالِ وَ بِالْقَتْلِ.
مادام که از جانب دشمن حملهای به شما نشده و جنگ و کشتار از سوی آنان آغاز نشده مبادا که یکی از شما تیری به سوی آنان پرتاب کند یا نیزهای حوالۀ ایشان نماید.
سپاه جمل لشکر امیر المؤمنین علیه السلام را به شدت و به صورت متداوم با پرتاب زوبین مورد تهاجم قرار دادند. لشکریان نزد آن حضرت به ضجه و فغان آمده و گفتند: ای امیر مؤمنان، تیرهای این قوم ما را پاره پاره کردند. همچنین جسد مردی را به نزد آن حضرت آوردند که در خیمۀ کوچک خود نشسته بود که بر اثر تیرهای دشمن به شهادت رسیده بود و به ایشان عرضه داشتند: این فلانی پسر فلانی است که کشته شده است.
آن حضرت به درگاه خدا عرضه داشت: خداوندا، شاهد باش. سپس فرمود: باز هم به آنها هشدار بدهید و اتمام حجت کنید.