فرهنگ مدرنیته و توهم صفحه 28

صفحه 28

1- سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی، ص116.

این هماهنگی ها آن قدر ارزش ندارد که بخواهیم خود را مقید به نظم موجود در طبیعت کنیم و به نظمی بالاتر از آن فکر نکنیم.

ظاهر سخن او ممکن است حرف مهمّی به چشم نیاید، امّا عنایت داشته باشید که یک تمدن با تمام لوازمش بر مبنای این سخن شکل گرفت. تاریخ غرب را که مطالعه بفرمایید، ملاحظه می کنید که بعد از بیکن، دکارت آمد و به حرف های فرانسیس بیکن شکل فلسفی داد و همواره این طرز فکر ادامه یافت تا آن شد که شد. بیکن مدعی ارائه یک مکتب فلسفی نیست، بیشتر نظریه هایش کاربردی است، و به اصطلاح، او پدر علم تجربی است، ولی سخنانی را پیش کشید که بعداً دکارت به آن ها شکل فلسفی داد.

هماهنگی انسان با طبیعت، یا هماهنگی طبیعت با انسان؟

چنان که ملاحظه فرمودید؛ با سخن بیکن عملاً این فکر و فرهنگ جای خود را باز کرد که گذشتگان در اشتباه بودند که سعی داشتند بیشتر با طبیعت هماهنگ باشند بلکه باید طبیعت را با خود هماهنگ کنیم و عرض کردم تمام غربِ امروز از این جا شروع شد که «طبیعت را باید با خود هماهنگ کنیم» و در نتیجه «از این طریق انسانی جدید متولد شد»، انسان دیروز می گفت من باید با عالمی که صورت علم و حکمت خداست هماهنگ شوم، انسان جدید می گوید عالم باید با میل های من هماهنگ شود. هر جایی که با میل های من هماهنگ است، آن وجه از طبیعت را می پذیرم و هر جای آن هماهنگ نیست، بر اساس خواست خود تغییرش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه