7
من به این دنیا آمده ام تا به کمال برسم. خدایی که مرا آفریده، مرا برای کمال بیشتر به این دنیا آورده است، او برای من برنامه دارد، من باید از آن راضی و خشنود باشم، از ناامیدی و نفرت سخن نگویم، باید در سختی ها هم به رضای او، راضی باشم و با او انس بگیرم و او را دوست داشته باشم.
من باید نگاه خود را به زندگی تغییر دهم، باید بدانم برای چه به اینجا آمده ام.
اگر به جواب این سؤال دست یابم، زندگی را زیبا می بینم و در اوج سختی ها و بلا هم شکر خدا می گویم و از آن لذّت می برم.
من باید راز کربلا را بیابم! برای حسین(علیه السلام) گریستم، امّا افسوس ندانستم راه حسین(علیه السلام)چه بود و او مرا به کدامین زندگی فراخواند...
* * *
عصر عاشورا بود و حسین(علیه السلام) در میدان ایستاد، جگر او از تشنگی می سوخت،