22
می خواهم با خدا رفیق شوم، امّا نمی دانم چگونه! احساس می کنم دلم برای خدای مهربانم تنگ شده است، احساس دوری می کنم، با خود می گویم شاید او مرا دوست ندارد، شاید نمی خواهد صدایم را بشنود!
دوست دارم محبّت او در دلم غوغا کند به گونه ای که وقتی نامش را بشنوم، قلبم به تپش بیفتد.
دلم می خواهد مهربانی او را احساس کنم، امّا من از دست خودم ناراحت هستم، هنوز نتوانسته ام یک نماز با حضور قلب کامل بخوانم. چرا این قدر از او دور هستم؟ چرا غفلت تمام وجودم را فراگرفته است؟ چرا یاد خدا برای من شیرین نیست؟ چرا محبّت او در دلم، غوغا نمی کند؟
* * *
او خدایی است که سیاهی شب، روشنایی روز، ماه و خورشید و برگ درختان و همه هستی برای او سجده می کنند، ذکر او را می گویند و از یادش غافل