راه نجات صفحه 54

صفحه 54

داشت، دوستش داشتیم و هرکه با آن ها دشمنی می ورزید، با او دشمن بودیم؛ در اعیادشان خوشحالی می کردیم و در عاشورایشان سوگوار بوده و مجالس عزا برپا می داشتیم.

اعلام استبصار

اوّلین نامه هایی که در زمینه استبصارم نوشتم به آقای خویی و سید محمد باقر صدر بود، که جشنی برای نخستین بار در «قفصه» به مناسبت عید غدیر گرفتیم، و موضوع من برای خاص و عام آشکار شد و همه فهمیدند که من شیعه شده ام و به تشیع و پیروی از اهل بیت دعوت می کنم و لذا از آن سوی، تهمت ها و شایعه ها در کشور پر شد که من جاسوس اسرائیلی هستم و مردم را در دین شان به شک و دودلی می اندازم و اصحاب را دشنام می گویم و فتنه انگیزم و...

در تونس (پایتخت) با دو نفر از دوستانم «راشد غنوشی» و «عبد الفتاح مورو» که با من سخت مخالفت می کردند، تماس گرفتم و در منزل «عبد الفتاح» جلسه ای برگزار شد که در آنجا گفتم: ما اگر مسلمانیم، واجب است که به کتاب ها و به تاریخمان مراجعه کنیم و به عنوان مثال، صحیح بخاری را پیش کشیدم و گفتم که در آن چیزهایی است که نه مورد قبول دین است و نه عقل آن ها را می پذیرد.

سخت عصبانی شدند و به من گفتند: تو که هستی که صحیح بخاری را مورد انتقاد قرار می دهی؟ من هرچه با خون سردی تلاش کردم آنان را قانع به بحث کنم، مرا رد کرده و گفتند: «اگر تو شیعه شده ای لازم نیست، ما را وادار به تشیّع کنی، ما مهم تر از شیعه شدن داریم، ما می خواهیم با حکومتی بجنگیم که اسلام را قبول ندارد.» گفتم: چه فایده دارد اگر شما به حکومت برسید، ما دام که حقیقت اسلام را نمی دانید بدتر از آن ها عمل خواهید کرد. به هرحال دیدارمان با نفرت از یک دیگر پایان پذیرفت.

در نتیجه شایعه ها از سوی برخی اخوان المسلمین علیه ما اوج گرفت زیرا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه