صبر از دیدگاه اسلام (مجموعه سخنرانیهای استاد حسین انصاریان) صفحه 13

صفحه 13

زد ، ابراهیم درب را باز کرد ، گفت : من علی بن یقطین ، نخست وزیر مملکت هستم. به خاطر تو دارم بدبخت می شوم. من به مکه و از آنجا به مدینه رفتم ، اما موسی بن جعفر علیهماالسلام مرا راه نداد. من صورتم را روی خاک می گذارم ، پای خود را با کفش روی صورت من بگذار تا این باد ریاست از سر من بیرون رود که این باد مرا بیچاره می کند:

« یَأَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ » (1)ابراهیم گفت : علی بن یقطین ! من از تو گذشتم و پای خود را روی صورت تو نمی گذارم ، چون تو انسان با شخصیت ، بزرگوار و شیعه هستی.

گفت : والله ! تا تو پا بر صورت من نگذاری ، از در این خانه نمی روم. نخست وزیر ، با اصرار او را وادار به این کار کرد. با همان صورت و لباس خاک آلود سوار برشتر شد و در کنار قبرستان بقیع پیاده شد ونیمه شب به در خانه موسی بن جعفر علیهماالسلام آمد. امام علیه السلام در را باز کرد ، او را در آغوش گرفت و بوسید ، فرمود : وظیفه خود را خوب انجام دادی.

3- شکرگزاری نعمت های پرودگار

جزء سوم داروی من ، شکر است. این زندان از هر جهت جای شکر دارد ؛ چون

بیرون از زندان جای خالی من را احساس می کنند و قدر مرا می فهمند و خودم نیز

قدر آزادی را می فهمم. وقتی به وضع خودم توجه کنم ، خدا را سپاس می گویم.

4- داروی صبر

اما چهارمین جزء داروی من ، صبر است.بعد از هر تلخیی ، شیرینی وجود دارد.


1- (1) - فاطر 15 : 35؛ « [1]ای مردم ! شمایید نیازمندان به خدا ، و فقط خدا بی نیاز و ستوده است .»
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه