حلال و حرام مالی صفحه 15

صفحه 15

کردم، او لیاقت داشته و تو نداشتی. اما بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، اولین کسانی که تخلّف کردند، همین برپا کنندگان سقیفۀ بنی ساعده بودند، در حالی که پیغمبر صلی الله علیه و آله متخلّفان از جیش اسامه را لعنت کرده بودند.

جرقۀ مطالعه برای حرکت به سوی امارت

به دربار امیرعبدالله آمد، به این راحتی که نمی توان امیر را دید، بالاخره آن روزی که خربنده بود، هر وقت این آقا می خواست، به کنار طویله می رفت، امیر عبدالله را که روی زمین نشسته بود و خرهای خود را مراقبت می نمود، می دید. اما اکنون آن خربنده کاخ نشین شده است و محافظ، پاسبان، سرباز و خدم و حشمی دارد. به زحمت، پیامی به گوش امیرعبدالله رساند که من آن رفیق قدیمی تو هستم که هزار بار در کنار طویله با هم ملاقات می کردیم.

او نیز انسان متکبّری نبود، وقتی به او گفتند، گفت: او را به داخل بیاورید. او را آوردند و روی تخت، در کنار امیرعبدالله نشاندند. گفت: من کار خاصی ندارم، برای شغل، پول، مال و چیزی نیامده ام، فقط آمده ام بپرسم: چه شد که از خربندگی به امارت خراسان بزرگ رسیدی؟ در حکمرانی بسیار لیاقت نشان داد و مدیر بسیار بالایی برای خراسان بود.

گفت: سؤال خوبی کردی. من در زمان خربندگی وقتی پالان خرها را برداشتم آنها را داخل طویله کردم و آب و جوی آنها را دادم، به خانه آمدم، دیوان شعری در طاقچۀ خانه ام بود که نخوانده بودم. حوصلۀ کتاب خواندن نیز نداشتم، عمری با خرها سر و کار داشتم، نه با کتاب، اما مایل شدم که آن کتاب را ببینم.

دیدم کتاب شعری به نام «دیوان حنظله بادغیسی» است، باز کردم و این رباعی را آمد: مهتری گر به کام شیر در است رو حذر کن، ز کام شیر بجوی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه