ارزش عمر و راه هزینه آن (مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان) صفحه 92

صفحه 92

می کنند و پروندۀ شما را با سرعت زیادی می بندند.

دوران بقا چو باد نوروز گذشت روز و شب ما به محنت و سوز گذشت

تا چشم نهادیم به هم صبح دمید تا چشم گشودیم ز هم روز گذشت

سکوت معنا داری به خود بدهید، اتاقی که به دنیا آمدیم، تیرچوبی و کاه گلی بود، دیوارهایش خشتی، گوش بدهید! چند صدا را می شنویم. نالۀ مادر که ما را زایید، خندۀ عمه ها و خاله ها که خوشحال هستند که ما زاییده شدیم و اقوام که می گویند: شیرینی و نبات بیاور. این ها به خاطر ما بود که به دنیا آمدیم. از آن شلوغی آن وقت تا کنون، با چه سرعتی گذشت و تمام شد؟

«انتم علی ظهر السفر و السَّیرُ بِکم سَریعٌ فقد رَأیتُم اللَّیلَ و النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ یُبلِیانِ کُلَّ جَدیدٍ»(1)

با چشم خود این شب و روز، آفتاب و ماه با این حرکات و رفتن و آمدن ها را دیدید، هر چه خدا به شما ابزار نو داده بود، کهنه کردید؛ گوش شما سمعک و چشم شما عینک می خواهد. پای خود را دراز می کنید، نماز را باید روی صندلی بخوانید، سجده امام جماعت طول بکشد، بدن شما درد می گیرد و باید زودتر بلند شوید، از زمین می خواهید برای رکعت دوم بلند شوید، باید نفس نفس بزنید. تمام این ابزار نو که به شما داده بودند، کهنه شده است و هیچ دوایی نیز آنها را نمی تواند نو کند.

آخرین لحظات عمر مرحوم آیت الله میلانی

خدمت مرحوم آیت الله العظمی میلانی در مشهد بودم، ایشان عالم کم نظیری بود. در زدند، خادم ایشان آمد و گفت: دکتری را که گفته بودید، آمدند. دکتر آمد و خیلی احترام کرد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه