قصه های اسلامی ماه (مرد خسیس) صفحه 115

صفحه 115

سر راه را بر او گرفت و گفت: من می خواستم برای تجارت به سفری بروم و برای احتیاط کار خود دو هزار زر طلا و اشرفی در کیسه ای کرده و در آن را مهر کردم و نزد قاضی شما که به ظاهر امین ترین افراد این شهر به شمار می رفت به امانت گذاشتم. اتفاقا سارقین در سفر،مال التجاره مرا بردند و اکنون که به شهر آمده ام و کیسه خود را از قاضی گرفتم و به منزل برده ام درب آن را باز کردم می بینم بجای زر و اشرفی خورده مس و آهن در کیسه است وقتی به او مراجعه کردم گفت مگر مهر کیسه ات برهم خورده ؟ گفتم نه .گفت پس هر چه از اول در آن بوده تغییری نکرده است .

نقشه رفوگر!

سلطان محمود دستور داد مرتب روزانه مخارج تاجر را از خزانه بپردازند و خود کیسه را گرفته به منزل آورد و همه روزه سلطان آن را در مقابل خود می گذاشت و در مورد عوض شدن زر و اشرفی ها فکرو مطالعه می کرد تا اینکه روزی به نظر رسید که شاید جای دیگر کیسه پاره شده بوسیله استاد ماهری رفو شده باشد!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه