قصه های اسلامی ماه (مرد خسیس) صفحه 151

صفحه 151

آنجا راخلوت، با قبور مخروبه و کثیف دید که ریزش باران آن ها را بصورت ویرانه ای در آورده است و از همه رقت آورتر اینکه پرندگان فضله های خود را سخاوتمندانه بر آنها نثار کرده اند . نه فرشی، نه چراغی ، نه خادمی، نه زائری، آه این ها یک روز خلیفه بودند پول داشتند، قدرت داشتند، هزاران خدمتگذار داشتند ، رقاصه ها، شعرا و چاپلوسان پروانه وار دور آنها می گشتند چرا امروز کسی به آنها توجه ندارد .

نمک برزخم

خلیفه پس از اینکه اوضاع را تماشا کرد نشست و با قیافه درهم کشیده به زمین نگاه می کرد دیگران نیز وقتی ناراحتی خلیفه را دیدید غمناک شده ، سرها را پائین انداختند و سکوت مرگباری آن محوطه را فراگرفت!!

ناگهان یکی از اطرافیان که علت ناراحتی خلیفه را دانست سکوت را در هم شکست و گفت : جناب خلیفه این علویین همیشه زیر قدرت شما و در زندان های شما به سر می بردند اکنون قبورشان آنچنان مجلل و مردم پروانه وار دور آنها اجتماع کرده اند !! و این پدران شما خلفای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه