به من بگوئيد، اگر چنين است، پس چه كسي مسلمان حقيقي است؟
هوشنگ: بي حد از لطف شما متشكرم، و از اين به بعد هر چند پدرم از اين عقائد بي اساس و تعصبات پوچ خواست به نم بخوراند، باور نميكنم و با او بحث مناقشه ميكنم تا دليل ارائه دهد، و هيچ سخني را از اشخاص معتقد به مذاهب ديگر قبول نخواهم كرد … راستي كه الان به حقيقت راه يافتم و درك كردم كه حق و راه راست و دليل منطقي با شما پيروان مكتب تشيع است، و شما الي الابد بر من منت خواهيد داشت، زيرا نه فقط مرا در اين موضوع و فكري كه دارم تجديد نظر كنم و به آنچه به گوشم ميخورد اعتنا نكنم؛ مگر اين كه با تحقيق و بحث و راه منطق، بر صحت و حقانيت آن واقف شوم و سپس آن را بپذيرم.
توسل به اولياء خدا
پرويز: آه! از دست اين مشركان كفار … كه خود را مسلمان ميخوانند، واي بر آنها.
محمد: مقصودت كيست؟
پرويز: اين سگها كه به آنها شيعه ميگويند!
محمد: پرويز، به آنها ناسزا نگو، و نسبت شرك به ايشان مده، آنها هم واقعاً مسلمانند!
پرويز: بخدا! كشتن اين عده واجب تر از كشتن كفار است.
محمد: بس كن! اين چه بي شعوري و هذيان گوئي است كه به راه انداخته اي، به چه دليل آنها مشركند؟؟
پرويز: مگر نميدانيد كه اين عده با خداي يكتا، خداوندان ديگري را شريك قرار ميدهند، و به جز خدا كساني را عبادت ميكنند كه هيچ نفع و ضرري بر ايشان ندارند!