درسنامه گزیده سیمای عقاید شیعه صفحه 192

صفحه 192

بن ضرار فرستاد که رئیسشان بود تا زکاتی را که جمع شده و نزد او بود تحویل بگیرد. چون ولید، بخشی از راه رفت، ترسید و پیش پیامبر (ص) آمد و گفت: یا رسول الله، حارث به من زکات نداد و می‌خواست مرا بکشد. پیامبر خدا (ص) خشمگین شد و گروهی را نزد حارث فرستاد. حارث با همراهانش می‌آمدند که با گروه اعزامی پیامبر (ص) روبرو گشتند که از مدینه خارج شده بودند. به آنان گفتند: این حارث است. وقتی به هم رسیدند، حارث پرسید: به کجا اعزام شده‌اید؟ گفتند: به سوی تو. گفت: برای چه؟ گفتند: پیامبر خدا (ص) ولید بن عقبه را نزد تو فرستاده، او می‌گوید تو زکات نداده‌ای و می‌خواستی او را بکشی.

گفت: قسم به آن‌که محمد (ص) را به حق مبعوث کرد، من هرگز ولید را ندیده‌ام و پیش من نیامده است. حارث وقتی خدمت پیامبر (ص) رسید، حضرت پرسید: زکات نداده‌ای و می‌خواستی فرستاده مرا به قتل برسانی؟ گفت: نه به خدا قسم، من او را ندیده‌ام و پیش من نیامده است. من خودم چون دیدم مأمور دریافت زکات از سوی پیامبرخدا (ص) نیامد، ترسیدم مبادا خدا و رسول از من خشمگین شوند، آن‌گاه این آیه نازل شد.(1)

و. نزاع و تخاصم بر سر غنایم

اصحاب پیامبر (ص) پس از پیروزی بر مشرکان در جنگ بدر بر اموال آنان تسلط یافتند و در باره آن به نزاع پرداختند، تا حدّ درگیری. آنان که غنائم را جمع‌آوری کرده بودند، گفتند: چون ما این‌ها را یافته و


1- تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص٢٠٩.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه