- مقدمه 1
- بیا خودت قلب مرا نجات بده! 2
- دژ محکم خدا را میطلبم ! 5
- من اهل توحید را دوست دارم 6
- اوّلین قدم در راه بندگی تو 8
- ای بیهمتا در بزرگی ! 11
- برخیز! حرف دلت را بزن ! 12
- تو که هرگز پایانی نداری 13
- نسیم بهار هفتم 15
- یهودیام و در جستجوی دریا هستم 17
- میان ماه من تا ماه گردون 19
- سلام ای پنهان از دیدهها 22
- تو اسم اعظم را یاد گرفتی ! 23
- ای پنهان زیبای من ! 27
- مواظب ذهن خودت باش ! 29
- خدایا! زمین چقدر کوچک است! 30
- خدای خود را معرّفی کن! 32
- سلام بر فریاد بلند توحید! 37
- لیلی دل من کیست؟ 41
- آن جوان سیساله چه کسی بود؟ 42
- چه کسی هوس دیدار خدا را دارد؟ 44
- قدرت خدا چه اندازه است؟ 48
- خدا را بهتر بشناس! 49
- تو از همه چیز باخبر هستی! 49
- کاش من هم یک درخت داشتم ! 52
- من آدم را با دست خود آفریدم ! 55
- خدا نور زمین و آسمان است! 57
- خدا که آمد و شد ندارد! 59
- خدا صفات انسانها را ندارد ! 60
- خدایی که هرگز عصبانی نمیشود ! 62
- آیا خدا روح دارد؟ 66
- نوبت سؤل فرا رسید 68
- بار دیگر به سوی خدا برو 69
- آیا خدا همه جا هست؟ 71
- آیا خدا درون ماست ؟ 75
- گمشده ما کجاست؟ 83
- عبور مطلقاً ممنوع! 86
- چه کسی بالای هفت آسمان است؟ 87
- نام تو در لیست ذخیره است 88
- نامهایی زیبا انتخاب کردهام 92
- تخت پادشاهی خدا 93
- امان از ترجمه اشتباه 95
- ستونهای چهارگانه توحید 97
- منابع تحقیق 105
- نویسنده، کتب، ناشر 116
- اشاره 116
- ارتباط با نویسنده 116
- سایت www.hasbi.ir 117
- ایمیل khodamian@yahoo.com 117
- سامانه پیامکوتاه 30004569 117
- درباره نویسنده 117
- اشاره 118
- کتب فارسی 118
- کتب نویسنده 118
- رمان مذهبی 118
- آموزههای دینی 121
- کتب عربی 123
- نشر وثوق 124
- همراه: 39 58 252 0912 125
- خرید کتابهای فارسی نویسنده 125
- تلفکس: 700 35 77-0253 125
- سامانه پیام کوتاه نشر وثوق 30004657735700 125
- خرید اینترنتی: سایت نشر وثوق: www.Nashrvosoogh.com 125
مقدمه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ
خدایا! میخواهم برای تو بنویسم، درباره تو مینویسم، خوب میدانم اگر توفیق تو نباشد، این کار چقدر سخت است!
خودت آگاه هستی که قلم من سرگردان و حیران است، دست از نوشتن برمیدارم و به سوی رحمتت چشم میدوزم و از تو یاری میخواهم.
خدایا! وقت سحر است، شب اوّل ماه رمضان است و من قلم در دست دارم و جز حیرت چیزی ندارم؛ نمیدانم چه زمان، لطف خود را بر من ارزانی میداری، میخواهم برای دوستانم از تو سخن بگویم، میخواهم احادیث اهلبیت(ع) را برای آنها بازگو کنم، دوست دارم که همه تو را آنگونه بشناسند که امامان معصوم(ع) بیان کردهاند، این هدف من است.
تو باید یاریم کنی؛ تو باید به قلم من نظر کنی؛ تو خود میدانی من عهد کردم که این کتاب را از سخنان اهلبیت(ع) بنویسم؛ زیرا باور دارم که آنان بهتر از هر فیلسوف و عارفی، تو را شناختهاند و کلمات و سخنانشان چراغ راه ما میباشد.
خدایا! بنده روسیاه تو هستم، از خود هیچ ندارم، به لطف و کرم تو دل بستهام، حاجت مرا بده و به من قدرت نوشتن عنایت کن، کمکم کن تا دوستانم را با معرفت و عرفان تو بیشتر آشنا کنم که تو خدای خوبیها هستی.
خدایا! همه زیباییها و خوبیها از آن توست، تو هیچکس را ناامید نمیکنی، پس یاریم کن که دوستانم منتظر من هستند.
بنده ناچیز تو: مهدی