- پیشگفتار 1
- اشاره 3
- 1- سیر کلی مباحث کتاب 3
- 2- فضیلت معرفه الله و آثار آن 4
- اشاره 9
- مرحله اول: اثبات آفریدگار از راه سیر آفاقی 10
- مرحله دوم: اثبات آفریدگار از راه سیر انفسی 14
- اشاره 18
- اشاره 21
- مرحله دوم: راه های تذکر و یادآوری معرفت فطری 53
- اشاره 53
- اشاره 57
- مرحله سوم: تسلیم و ایمان در خداشناسی دینی 75
- اشاره 75
- 1- ارتباط اراده با دواعی و سائقه ها 79
- اشاره 79
- اشاره 89
- 2- ویژگی های روح ایمان 91
- 3- ایمان و قلب 92
- 4- ایمان و عمل 93
- 5- درجات ایمان 94
- اشاره 102
- اشاره 126
- نظریه جبر و نقد آن 127
- 1. نظریه جبر 127
- اشاره 127
- 2. دلایل نظریه جبر و نقد آن 130
- 3. جبر علّی و نقد آن 135
- 1. معانی تفویض 140
- اشاره 140
- 2. دلایل نظریه ی تفویض و نقد آن 142
- 3. معنای قدریه 146
- اشاره 155
- 3. مفهوم قضا و قدر 161
- اشاره 162
- 4. اقسام قدر و قضا 162
- 4/2. قدر و قضای تکوینی و ارتباط آن با اختیار انسان 164
- اشاره 167
- 1. مفهوم بداء 167
- 2. دلایل عقلی بداء 172
- 3. بداء و علم ازلی 173
- اشاره 174
- 4. آثار آموزه ی بداء 174
- 4/1. خداشناسی 174
- 4/3. انسان شناسی 175
- 5. اسباب بداء 176
- اشاره 179
- 2/1. شرور کیفری 183
- اشاره 183
- 2. حکمت شرور 183
- 2/2. شرور غیر کیفری 187
- 2/3. جمع بندی بحث 188
- 3. رویکرد کلام جدید به شرور و نقد آن 191
- اشاره 193
مرحله اول: معرفت فطری (تعریف خدا)
اشاره
اصولاً در ادیان توحیدی، شناخت خدا به صورت یک مسئله مجهول و مشکوک که محتاج کشف و اثبات باشد مطرح نشده است. سر این مطلب از دیدگاه منابع دینی، بیش از همه، در معرفتی از خدا نهفته است که در قلب و جان انسان به ودیعت نهاده شده است؛ معرفتی که صُنع خداست و در آیات و روایات با عنوان «فطرت» از آن یاد می شود.
این معرفت موهوبی و هدایت نورانی، اساس ادیان الهی به شمار می رود و همانند عمود میانی خیمه دین، مجموعه معارف و احکام عملی و اخلاقی بر آن استوار می گردد؛ تا آنجا که اگر نبود این عطای الهی، انسان را قدرت دریافت معرفت حقیقی خدای سبحان نمی بود:
بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنی إِلَیْکَ. وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدِْر ما أَنْتَ.(1)
تو را به تو شناختم و تو مرا بر خودت دلالت و راهنمایی نمودی و به سوی خویش خواندی. و اگر تو نبودی نمی دانستم کیستی.
بلکه بدون این تعریف، حتی معرفتِ مقام رسالت و ولایت نیز مقدور کسی نمی گشت: