امدادهای غیبی صفحه 101

صفحه 101

نیروی آماده داریم. اگر اجازه بدهید به خرمشهر برویم. در این باره باید در قرارگاه کربلا تصمیم گرفته می شد؛ زیرا 700 نفر چیزی نبود که با ان وارد خرمشهر شویم هم چنین اگر هم موفق می شدیم، ادامه کار و در دست داشتن آن جا با فرمول های نظامی نمی خواند. با این همه دستور حمله دادم. درست یک ساعت بعد بی سیم زدند که موفق شدیم و خرمشهر را آزاد کردیم. ولی با این همه اسیر چه کنیم؟!

در این عملیات 19370 نفر اسیر گرفتیم و تجهیزات فراوانی به دست آوردیم. حضرت امام رحمه الله در پیامی فرمودند:

هشیار باشید که پیروزی هرچند عظیم است، شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست غافل نکند...(1)

امدادهای غیبی در اردوگاه های آزادگان

امداد غیبی و شفای درد

در شلمچه، پایم روی مین رفت و بخشی از آن قطع شد. وقتی اسیران را در مکانی جمع کرده بودند، دیدم یکی از عراقی ها موهای ریش یکی از رزمندگانِ مسن را یکی یکی می کَند. نتوانستم تحمل کنم و باحمله او را عقب زدم. آن عراقی که از رویارویی با یک اسیر مجروح می ترسید چند نفر را صدا کرد و همگی به جانم افتادند. آن قدر زدند تا بی هوش شدم و چون حالم خیلی خراب شد، مرا به بیمارستان فرستادند. در آن جا بدون این که بی هوش کنند یاموضع عمل را بی حس کنند، به ور رفتن با پایم پرداختند. عمل جرّاحی بیش از اندازه طول کشید. به طوری که چندبار بی هوش شدم و به هوش آمدم.

اولین شب بعد از عمل را بدون حتی یک دارو و آمپول به صبح رساندم. دردم بسیار شدید بود. صبح زود صدای یک انفجار چشمم را به سوی در بیمارستان برگرداند، نمی دانم صدا دقیقا از کجا بود. ناگهان در باز شد و بانویی که دست به سینه ی دیوار


1- خاطرات سال های نبرد، ص 151.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه