امدادهای غیبی صفحه 90

صفحه 90

هنگام ظهر که برگشتم، دیدم ایشان در حال نوشتن اند. عرض کردم: چشمتان بهتر شد؟! فرمود: «درد به کلی برطرف گردید». پرسیدم چگونه درمان فرمودید؟ پاسخ داد: «وضو گرفتم و رو به قبله نشستم و کتاب کافی را به چشمانم کشیدم، درد چشمم برطرف شد.» و تا پایان عمر دیگر به درد چشم دچار نگردید.(1)

کربلایی کاظم بی سواد؛ حافظ قرآن

کربلایی کاظم بی سواد؛ حافظ قرآن

محمدکاظم اهل ساروق _ از روستاهای فراهان _ بود و در خانواده ای بی سواد و بدون امکانات به دنیا آمد و در همان جا کشاورزی می کرد؛ نه کتابی خوانده و نه مدرسه ای رفته بود و حتی الفبای فارسی و عربی را هم نمی شناخت. مردی ساده با سر و قامتی کوچک بود. روان شناسان درباره ی او گفته بودند: «در مغز او هیچ نیرو و توانی برای حفظ و یادگیری مطالب و مفاهیم به طور طبیعی دیده نمی شود.» ولی ناگاه با عنایت خاندانِ وحی، تمامی قرآن را یکباره حافظ شد، آن هم به گونه ای که می توانست قرآن را از آغاز تاپایان و برعکس قرائت کند. ماجرا را از زبان خود کربلایی کاظم نقل می کنیم:

نزدیک ظهر بود، من از سَرِ زمین [مزرعه] باز می گشتم. در میان راه به دو سیّد جوان و نورانیِ بسیار خوش سیما برخوردم. سلام کردم، پاسخ مرا با محبّت دادند. از آنها پرسیدم: آیا امام زاده می روید؟ گفتند: آری! گفتم: من هم با شما می آیم. حرکت کردیم و به امام زاده رسیدیم، وارد حرم شدیم. آنان سوره ی حمد و قل هو اللّه می خواندند و من چون سواد نداشتم، به همراه آنان می خواندم و قبر را دور زده و می بوسیدم. آن دو رو به من کردند و گفتند: «کاظم! آن بالا را بخوان». گفتم: من سواد ندارم. گفتند: به آن کتیبه نگاه کن، می توانی بخوانی». نگاه کردم، کتیبه ای دیدم که نه پیش از آن دیده بودم و نه پس از آن؛ دیدم به خط سفید و پرنوری این آیه ی شریفه نوشته شده بود:

پروردگار شما، آن خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید،


1- سیمای فرزانگان، ص 185.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه